تحقیق رابطه سبک زندگی و جرم
فرمت ورد قابل ویرایشتعداد صفحات: 108 مفهوم «سبک زندگی» (life style) از زمره مفاهیم نوینی
است که پژوهشگران حوزه جامعهشناسی و مطالعات فرهنگی برای بیان پارهای
واقعیتهای فرهنگی آن را مطرح کرده و به کار میبرند و «دامنه بکارگیری آن
در ادبیات علوم اجتماعی رواج زیادی یافته است تا جایی که این مفهوم، قابلیت
جانشینی بسیاری از واژگان موجود از جمله مفهوم طبقه را داراست و میتواند
گویای واقعیت پیچیده رفتارها و حتی نگرشهای فرهنگی و اجتماعی در جامعه
جدید باشد و حتی بهکارگیری آن بهجای مفاهیمی قومیت و ملیت را مطرح
کردهاند.» (صالحی، 1387: 22).این
مفهوم نظامواره و سيستم خاص زندگي است که به يک فرد، خانواده يا جامعه با
هويت خاص اختصاص دارد. اين نظامواره هندسة کلي رفتار بيروني و جوارحي است
و افراد، خانوادهها و جوامع را از هم متمايز ميسازد. سبک زندگي را
ميتوان «مجموعهاي کم و بيش جامع و منسجم از عملکردهاي روزمره يک فرد
دانست که نه فقط نيازهاي جاري او را برآورده ميسازد، بلکه روايت خاصي را
که وي براي هويت شخصي خويش بر ميگزيند، در برابر ديگران مجسّم ميسازد.» (حاجیانی، 1387: 38) سبک زندگي کاملاً قابل مشاهده يا قابل استنتاج از مشاهده است.مصرف،
معاشرت، لباس پوشيدن، حرف زدن، تفريح، اوقات فراغت، آرايش ظاهري، طرز
خوراک، معماري شهر و بازار و منازل، دکوراسيون منزل و امثال آن، در يک بسته
کامل از سبک زندگي ما قرار دارند. اين جلوههاي رفتاري ظهور خارجي شخصيت
ما در محيط زندگي و نشاني از عقايد، باورها، ارزشها و علاقههاي ما است و
ترکيب آنها ترکيب شخصيت فردي و اجتماعي ما را مينماياند.بنابراین
سبک زندگي شامل نظام ارتباطي، نظام معيشتي، تفريح و شيوههاي گذران اوقات
فراغت، الگوي خريد و مصرف، توجه به مد، جلوههاي عيني شأن و منزلت،
استفاده از محصولات تکنولوژيک، نحوة استفاده از صنايع فرهنگي، نقاط تمرکز
علاقهمندي در فرهنگ مانند دين، خانواده، ميهن، هنر، ورزش و امثال آن
ميشود (میرحسن، 1385: 46 به بعد).فهرست
رفتارها، نوع چينش آنها، نحوة تخصيص وقت، ضريبها و تأکيدها از جمله
متغيرهايي هستند که در شکلگيري سبک زندگي دخيلاند. مثلاً سبک زندگي
ثروتمندان و اشراف، سبک زندگي نظاميها و کشاورزها، سبک زندگي آمريکايي،
چيني، ايراني، سبک زندگي دينداران يا حزب اللهيها از لحاظ اين متغيرها
متفاوت است.[1]از
سوی دیگر باید توجه داشت که سبک زندگي، ترکيبي از صورت (سبک) و معنا
(زندگي) است. رفتاري برآمده از باورها و پسندها و مبتني بر ديدگاهي مصرّح و
آگاهانه يا غيرمصرّح و نيمه خودآگاه در فلسفه حيات است. سبک زندگي را
نميتوان از باورها و ارزشها بريده دانست. ظواهر زندگي حاصل آن باورها و
پسندها است. از سوی دیگر مجموعه عناصر زندگي وقتي به سبک زندگي تبديل
ميشوند که به حد نصاب انسجام و همبستگي رسيده و همخواني و تناسب داشته
باشند. مجموعهاي در هم از چندين نوع منطق و مدل، سبک زندگي نيست. مثلاً
نظام ارتباطي بايد با نظام معيشتي، نظام اعتقادي، نظام فرهنگي و نظام مصرف
تناسب داشته باشد. اين تناسب بايد پايدار بماند. انسجام موقتي که تحت تأثير
جوّ اجتماعي خيلي زود از بين رود سبک زندگي را پديد نميآورد.همچنین باید به این نکته توجه داشت که «در پديد آمدن سبک زندگي اکثر عناصر، اختياري است.» (Gover, 2004: 177) اگر
فردي در يک اردوگاه کار اجباري يا در اسارت و تحت فشار بيروني، مجبور به
رفتار بر اساس نوع خاصي از زيستن شود، سبک زندگي ندارد. سبک زندگي بايد
انتخاب شود و شخص فعالانه در تعريف و چينش و معماري آن بر اساس نظام
اعتقادي و ارزشهايش مشارکت داشته باشد. البته رسانهها دائماً تصويرهاي
جديد سبک زندگي را منتشر ميکنند و ذهنها و دلها را براي انتخاب آن
برميانگيزند.بنابراین
سبک زندگي قابل ايجاد و قابل تغيير است؛ زيرا نوعي انتخاب شخصي و آيين
فردي است. نوعي طراحي است که ميتوان آن را نقد کرد و ميتوان آن را
درانداخت. گرچه شرايط اجتماعي ممکن است تغيير و تحول در سبک زندگي را بسيار
دشوار گرداند. سبک زندگي به يک نوع هويت اجتماعي ختم ميشود. پديدارشناسان
فرهنگي تاکيد ميکنند که سبک زندگي براي افراد شخصيت ميسازد (به نقل از چاووشیان، 1382: 76)
؛ يعني فرد کلاس هويتي خود را با نوع ارتباطات، نوع شغل، سبد مصرفي و ساير
ظواهر انتخابي خود، معرفي ميکند. از سوي ديگر، فرد بر اساس سبک زندگي
(يعني چيزي که ميخورد و ميپوشد، جايي که زندگي ميکند، ماشيني که سوار
ميشود و کساني که حشر و نشر دارد و…) آرام آرام به رفتارهايي عادت
ميکند و از درون شکل ميگيرد. اين موضوع باعث ميشود که نظام ارزشي خاصي
نيز برايش دروني شود.در نهایت اینکه در سطح کلان اجتماعي، «سبک زندگي همگرايي و واگرايي پديد ميآورد.» (Sompson, E., Pilote, L, 2005: 104)
کساني که سالها مانند هم زيستهاند آرام آرام مانند هم فکر ميکنند و
حساسيتها و علاقههايي مشترک خواهند داشت. اين همگرايي از پيش تعريف نشده،
به موضعگيريها و قضاوتهاي اجتماعي فرهنگي و اخلاقي يکسان خواهد رسيد و
يک قطب همنوا يا قدرت اجتماعي پنهان تشکيل خواهد داد.ویژگی های سبک زندگی و علل تفاوت سبک های مختلفسبک
زندگي تحت چه عواملي قرار دارد؟ چگونه شکل ميگيرد؟ و چه دستهاي هدايتگر
پنهاني آن را مديريت ميکند؟ بيگمان اقشار پيشتاز جامعه مانند عالمان،
اساتيد برجسته دانشگاه، حاکمان و بزرگان، نخبگان علمي و فرهنگي و ورزشي و
هنري در شکلدهي به سبک زندگي بسيار مؤثرند. البته ميزان دريافت و ضريب
تأثيرگذاري هر يک از اين گروهها متفاوت است.همچنين
در يک مقياس وسيعتر سبک زندگي توده جامعه ما به شدت تحت تاثير رسانههاي
تصويري است. در دنياي مدرن، رسانهها ارتباط فراواني با زندگي پيدا
کردهاند. آمارها نشان ميدهد که تقريباً در سراسر دنيا پس از «خواب» و
«کار براي تأمين معاش» استفاده از رسانهها سومين کاري است که بشر انجام
ميدهد و مصرف رسانهاي از محوريترين عناصر زندگي شده است (Warren, R., Malachy, B, 2006: 93).از
سوی دیگر سبک پذیری زندگی با شکل گیری فرهنگ عامه ارتباط نزدیک دارد. به
عبارت دیگر «نوع فرهنگ و شکل هویت پذیری افراد یک جامعه است که سبک زندگی
آنها را آشکار می سازد.» (فاضلی، 1382: 75) بنابراین می توان شناخت لازم در
مورد فرهنگ یک جامعه را از طریق شناخت سبک زندگی آن جامعه به دست آورد. به
این معنی که باید نسبت به اشکال سبک داده شده زندگی مردم در آن جامعه،
شناخت پیدا کرد. بدین معنا زندگی فردی، زندگی خانوادگی، زندگی اجتماعی،
طبقات و اقشار جامعه، حکومت و نهایتا حیات جمعی جامعه در عرصه بین الملل
همگی سطوح و مقیاس هایی هستند که می توان بحث سبک زندگی را با توجه به آنها
ملاحظه و ارزیابی کرد.زمانی
که فرهنگ و هویت یک جامعه دستخوش شکل خاصی از گفتمان فرهنگی می شود، به
تبع آن سبک زندگی افراد و خانواده ها و اقشار و طبقات آن جامعه نیز از این
گفتمان تاثیر می پذیرد. حتی حیات سیاسی و مناسبات بین المللی آن جامعه نیز
متاثر از همین گفتمان است. به عنوان مثال در جامعه ما که گفتمان دینی یک
گفتمان مسلط است، سبک زندگی افراد، خانواده ها، طبقات و اقشار اجتماعی، و
حتی رفتار و منش دولتمردان نیز همه از آموزه ها و فرهنگ دینی برمی خیزد. از
این رو گفتمان سبک زندگی حاکم بر جامعه به مثابه منبع تغذیه فکری و فرهنگی
یک جامعه است. «افراد جامعه الگوهای زندگی خود را از باورهای مسلطی می
گیرند که این گفتمان عام ایجاد کرده و از طریق نهادها و رسانه ها و مناسبات
اجتماعی و فرهنگی حاکم بر جامعه منتشر و همه گیر می سازد.» (شهابی، 1387: 43)چنانچه
بخواهیم سبک زندگی را در یک جامعه مورد بررسی و تحلیل قرار دهیم، در واقع
باید ظهور و انتشار این گفتمان در مقیاس های فردی و جمعی را بررسی کرده و
نوع اثرپذیری افراد و خانواده ها و به طور کلی جامعه را از آن پیگیری کنیم.
سبک زندگی و تاثیر آن بر سلامت فردی و اجتماعی«هویت فردی» (Personal Identity)
از طریق مراحل مختلف فردی شکل داده می شود و توسعه می یابد. از طریق هویت
فردی است، که یک فرد می تواند به تنهایی و دور از دیگران ظرفیت لازم برای
زندگی را درون خود ایجاد کند. ظرفیتی که نهایتاً منجر به شکل گیری شخصیت
فرد می شود. لذا اولین کارکرد هویت، تثبیت شخصیت فرد است.منظور
از شخصیت همان ویژگی ها و مشخصه هایی است، که فرد باور دارد، و تنها و
تنها منحصر به خودش است. در این حالت، «هویت به عنوان ابزاری در راستای
تقویت و تثبیت مفاهیم فرد در مورد خودش عمل می کند.» (پرویزی، 1379: 55)
لذا در نتیجه تثبیت هویت فردی است، که یک فرد می تواند در مورد خودش صحبت
کند و به دیگران بگوید، که واقعاً چه کسی است؟ هویت فردی شامل تجارب،
افکار، رویاها و آرزوهایی است، که در مقایسه با دیگر تجارب و افکار، توسط
فرد تفسیر شده ،ادراک می شوند. بنابراین هویت شخصی را می توان به عنوان
سیستمی منحصر به فرد از روابط میان تجارب، افکار، رویاها، امیدها و آرزوها
تعریف کرد.هویت
کارکرد اجتماعی نیز برای فرد دارد. جدای از اینکه هر فرد مایل است، هویت
فردی و منحصر به فرد خود را داشته باشد، اغلب مردم تمایل دارند، تا به
عنوان عضوی از جامعه و فرهنگ رایج در آن جامعه قلمداد شوند و در یکی از
گروههای متنوعی که در آن جامعه وجود دارد، عضویت داشته باشند. لذا از طریق
هویت اجتماعی است که یک فرد می تواند به عضویت گروه های مختلف درآید و
نقشهایی را که در این گروه ها از وی انتظار می رود، فرا گیرد و اجرا کند.
این جنبه از هویت باعث می شود فرد با بافت های اجتماعی گوناگون هماهنگ و
یکپارچه شود (میرعمادی، 1378: 31).همچنین
از سوی دیگر هویت افراد در یک جامعه از طریق سبک زندگی انتخابی آنها تولید
و بازتولید می شود. این سازوکار بیش و پیش از هر چیز، از خلال درونی کردن
رفتارها و باورها، در ظرف روزمرگی عمل می کند. بدین ترتیب افراد و گروه ها
اغلب به صورت ناآگاهانه و بدون آنکه نیازی به فشار بیرونی باشد، همان گونه
رفتار می کنند که باید، و از این طریق سیستم موجود را دائما و در هر لحظه
بازتولید می کنند. هر اندازه این سازوکارها درونی تر شود، سیستم تضمین
بیشتری برای تداوم خود دارد. و بر عکس هر اندازه به جای درونی شدن از
سازوکارهای قدرتمدارانه و بیرونی-برای نمونه از یک سیستم کنترل و الزام
اجتماعی برای تحمیل یک شیوه زندگی خاص- استفاده شود، سیستم شکننده تر ،
تداوم آن ضعیف تر و واقعیت آن سطحی تر می شود (Bourdieu, 1984: 157).در
برخی موارد، حکومت ها با مشروعیت دادن به برخی سبک های زندگی ، سبک های
دیگر را زیرزمینی می کنند. وقتی این اتفاق می افتد، افراد جامعه دچار
چندگانگی می شوند. لازمه زندگی در چنین محیطی تفکیک در حوزه زندگی خصوصی و
رفتار عمومی است. افراد برای اینکه میان علایق خود و انتظارات محیط تعادل
برقرار کنند، هویت های متکثر و چندگانه وحتی گاهی متضاد را بر می گزینند.همان طور که فاضلی (1382) تاکید کرده است: «امروزه نظام های اجتماعی اغلب از طریق سبک های زندگی تولید و باز تولید می شوند.» (فاضلی، 1382: 88)
سیستم جهانی به خاطر به دست آوردن سود سرشار، تمایل به کالایی کردن شدید
سبک های زندگی دارد. کالاهای هویتی در بازار مصرف ارائه می شوند، و متعاقب
آن هویت های وابسته به این بازار و سبک های زندگی که ارائه می دهد، تولید و
بازتولید می شوند. یعنی هویت ها در جستجوی تولید و بازتولید خود، نیازهای
بازار به کالاهای هویتی را افزایش می دهند.این کالاها در ظاهر لایه های
سطحی جامعه را هدف گرفته اند، درحالی که لایه های درونی و هویتی افراد نیز
از این روند تاثیر بسیار می گیرند.نظام ارزشی و سبک زندگی مهم ترین مفهومی که با مفاهیم هویت و سبک زندگی ارتباطی تنگاتنگ دارد، «ارزش» (Value) است (kattryn, T., Dominic, 2008 & Gover, A., 2004).
ارزش یکی از مولفه های بنیادین فرهنگ به حساب می آید. چرا که فرهنگ از
ارزشهای اعضای یک گروه، هنجارهایی که از آن پیروی می کنند و کالاهای مادی
که تولید می کنند، تشکیل می شود. به صراحت می توان گفت، که سبک های زندگی
مرسوم در جامعه، یک جنبه از فرهنگ آن جامعه را شکل می دهند. بنابراین، «در
واقع ارزش، مفهوم بنیادین سبک زندگی است و می توان گفت، که سبک زندگی فرد
بازتابی از ارزش های فرد و هنجارهایی است، که به این ارزش ها مربوط می
شوند.» (خادمیان، 1387: 39)
ارزش های فردی و اجتماعی از ایده های کلی ای در مورد شرایط و کیفیات مادی،
زیباشناختی، اخلاقی و متافیزیکی تشکیل شده است. این ایده ها تقریبا توسط
فرد و در سطح نگرش در یکدیگر ادغام می شوند. نگرشها نیز در حالات مختلف از
اعمال و رفتار وی آشکار می گردد.ارزش
ها به طرق گوناگون و با رویکردهای متفاوتی دسته بندی شده اند، که هر کدام
از انواع این ارزشها به یک نوع از اعمال و نگرش منتهی می شوند.تمام
افراد جامعه به مرور زمان و متاثر از روند جامعه پذیری یاد می گیرند، که
به عنوان عضوی از اعضای جامعه رفتار کنند و ارزش های متعلق به آن جامعه و
فرهنگ را دقیقا مشابه دیگر اعضای شبکه اجتماعی در هم ادغام کنند.روند
جامعه پذیری باعث می شود، افراد یک جامعه مشابه هم شده و در طول زندگی شان
از ارزش های مشترکی پیروی کنند. این روند به شکل دهی فرد در جهت ایفای نقش
های معین اجتماعی در زندگی کمک می کند.به
این مفهوم که هویت فردی و اجتماعی، کاملاً فرد محور نبوده و کارکرد آن از
موقعیت فرد در جامعه و رابطه آن با دیگر افراد جامعه، – با موقعیت اجتماعی
مشترک و یا متفاوت- تعریف می شود. آزادارمکی معتقد است (1387) که همین نظام
ارزشی است که نهایتا در شکل دهی به سبک افراد و جوامع موثر واقع می شود.
به عبارت دیگر ارزش های فردی و ارزش های مشترک اجتماعی نحوه از حیات فردی و
اجتماعی را رقم می زند که نوع و شیوه زندگی روزمره و نوع مناسبات و علائق و
خواسته ها و آرمان های فرد و جامعه در آن بازتعریف و بازتولید شده است (آزادارمکی؛ 1387: 142- 140).گفتار دوم: پیشینه نظریه سبک زندگیپیشینه بحث در مطالعات فرهنگی – اجتماعیبا نگاهی به تاریخچه بحث سبک زندگی، به ویژه در حوزه مطالعات فرهنگی و جامعه شناختی، می توان گئورگ زيمل را از جمله اولین نظریه پردازان در این بحث دانست. او اين تعابير را بيشتر در قالب بحث در مورد صورت و سبک و تقابل آن با محتوا و زندگي ارائه مي کند. او در تعریف سبک زندگی مي گويد که سبک زندگي، تجسم تلاش انسان است براي يافتن ارزش هاي بنيادي يا به تعبيري فرديت برتر خود در فرهنگ عيني اش و شناساندن آن به ديگران؛ به عبارت ديگر، انسان براي معناي مورد نظر خود (فرديت برتر)، شکل (صورت)هاي رفتاري اي را برمي گزيند (Simmel,G,1990: 310).زيمل، توان چنين گزينشي را «سلیقه»، و اين اشکال به هم مرتبط را «سبک زندگی» مي نامد (Simmel, G 1990: 314). او در جايي ديگر معتقد است سبک زندگي، عينيت بخشي به ذهنيات در قالب اشکال شناخته شدة اجتماعي است؛ نوعي بيان فرديت برتر و يکتايي در قالبي است که ديگري (يا ديگران) اين يکتايي را درک کنند ( 258: Ibid, 463). در نتيجه، زيمل در عين پذيرش تمايز ميان صورت ها (رفتارهاي محتمل در چارچوب فرهنگي عيني) و معنا (فرديت برتر)، صورت هاي برگزيده و نحوة چينش آن ها را که همانا سبک باشد در ارتباط با معنا مي بيند.همچنین
با توجه به شاخص هایی که جامعه شناسان به عنوان الگوهای برسازنده حیات
اجتماعی و سبک های زندگی انسان ها، به ویژه در قالب طبقات اجتماعی مطرح می
سازند، می توان به این سخن زیمل توجه ویژه داشت. زيمل متمايز ساختن خود از
ديگران – به واسطه مد – را
محرك مصرف مي داند وي كاركرد دو گانه اي براي مد قایل است در يك وجه،
اعلام تمايل فرد براي متمايز شدن از ديگران و بيان هويت فردي و خواست فرديت
است، اما وجه ديگر آن كه جنبه طبقاتي دارد، سبب همبستگي گروهي و تقويت
انسجام اجتماعي طبقاتي است (ميلز[2]، 1996 به نقل از فاضلي، 1382).بنابراین می توان با توجه به تعاریف فوق سبک زندگی را بدین صورت تعریف نمود: «سبک زندگي، کلِیت به هم پيوستة صورت هايي است که افراد يک جامعه، مطابق انگيزه هاي دروني و سلايق خودشان و به واسطة تلاشي که براي ايجاد توازني ميان شخصيت ذهني و زيست محيط عيني و انساني شان به انجام مي رسانند، براي زندگي خود بر مي گزينند.»[1].
برخی گفتهاند الگوی مصرف قابل مشاهدهترین و بهترین شاخص سبک زندگی است و
قادر است بیشترین ارتباط را میان افراد و موقعیت اجتماعی وی برقرار سازد و
از این منظر اهمیت تحلیلی بیشتری دارد (ر.ک: بنت،
1379 :97). اما باید دانست تحلیل سبک زندگی به بررسی الگوهای مصرف مادی یا
فرهنگی محدود نمیشود. زندگی عناصری بیش از مصرف را نیز در بردارد، گرچه
مصرف، قابل مشاهدهترین و ملموسترین رفتار انسان جدید است.[2]- Miles
دانلود فایل تحقیق رابطه سبک زندگی و جرم
رابطه سبک زندگی و جرم,دانلود رابطه سبک زندگی و جرم,تحقیق رابطه سبک زندگی و جرم,سبک زندگی,جرم