تحقیق و پیشینه تحقیق بازارگرایی

تحقیق و پیشینه تحقیق بازارگرایی

تحقیق-و-پیشینه-تحقیق-بازارگرایی– مروری بربازارگرایی:مفهوم بازارگرایی از فلسفه مدیریتی که به «مفهوم بازاریابی»[1]
مشهوربود،ریشه گرفته است .این فلسفه سنگ بنای رشته ی بازاریابی بوده است ؛
همانطوری که پیتردراکربازاریابی را بدینگونه معرفی می نماید:«مشاهده ی
کلیت یک تجارت را از نقطه نظر نتایج نهایی اش که این نتایج نهایی همان
مشتریان می باشند»[2] وهمچنین اظهار می‌دارد که :«تنها یک تعریف از مقصود یک تجارت وجود دارد:خلق مشتری »[3]. در طول سالیان مختلف تئوری پیش فرض بازاریابی شرکت‌ها، فلسفه‌ی بازاریابی بوده است ومحققان بدنبال اثبات ارتباط سطوح متفاوت عملکرد شرکت بادر درجات مختلف بازارگرایی بوده اند،(Hurley
& Hult,1998) (Jawirski & kohli,1996) (slater &
narver,Marketorientation and  Learning organization,1995) (wren,1997).  این
ایده ی مرتبط بودن سطوح مختلف عملکردد باسطوح مختلف بازارگرایی شرکت ها
،چندین نسل از مدیران شرکت ها را تحت تاثیر قرارداده است وتا به امروز یکی
از تاثیر گذارترین مفاهیم بازاریابی بوده است .بالین حال هیچ گونه تحقیقات
رسمی تا زمان «بازخوانی» آکادمیک این مفهوم انجام نگرفته بود.با
آن که در ادبیات تحقیق تفاوت هایی راجع  به استفاده از بازاریابی گرایی
درمقابل بازارگرایی وجود دارد،اما بازاریابی طبق تعریف مک کارتی و پریالت
1990 بیشتر به پیاده سازی مفهوم بازاریابی دردربخش بازاریابی سازمان
اشارهمی کند. لذا ، تاکید سنتی بازارگرایی بیشتربروی مشتری گرایی به
معنایتمرکزبیشتربروی نیازهای مشتری وتولید درآمد وسود از طریق ایجاد
رضایت مشتریمی باشد. ازطرف دیگر،اخیرا بازارگرایی،بیشتربرای برقرارکردن
مفهومبازاریابی درکل سازمان استفاده استفاده شده است. کوهلی وجاورسکی
1990 برایاستفاده ازبرچسب بازارگرایی اولویت واهمیت بیشتری قائل هستند
،به این مضمونکه استفاده ازاین اصطلاح آنرااز غلبه واحد بازاریابی خارج
ساخته ومسولیتآنرا متوجه کلیه واحدها در سازمان می کند.بااین
تغییرظاهر،رویکردبازارگرایی احتمالا مورد پذیرش واحدهای غیر بازاریابی
نیز قرارگیرد. همچنینبازارگرایی درمقایسه با بازاریابی به نظر برخی از
محققان برمفهوم گستردهتردلالت داردکه به یک میزان به هردوی مشتری ورقبا
توجه دارد،درحالیکهدرنگاه سایر محققان بازاریابی بازارگرایی، بصورت عمده
ای مشتری گرایی تعریفشده است .بااین وجود در بین محققان بازاریابی
اجتماعی وجود داردکهبازارگرایی،منعکس کننده ی نیاز یک سازمان برای بازار
محوربودن یا تحریکپذیری توسط بازاراست .دراین زمینه پنچ دیدگاه
اخیرادرادبیات بازارگراییمعرفی شده اندکه هرکدام رویکردی متفاوت را جهت
تعریف مفهوم بازارگراییدرپیش گرفته اند: (Jaworski & Kohli, 1993) (Kirca, Jayachandran, & Bearden, 2005) (Slater & Narver, 1994)1-دیدگاه تصمیم گیری 2-دیدگاه هوشمندی بازار3-دیدگاه رفتارهای مبتنی برفرهنگ4-دیدگاه استراتژیک5-دیدگاه مشتری گرایی  علاوه بردیدگاه فوق سه دیدگاه دیگرنیز درزمینه بازارگرایی وجود دارد که عبارتند از:1-دیدگاه ترکیبی 2-دیدگاه قابلیت های سازمانی 3-دیدگاه فرهنگ سازمانی بازارگرااینک مروری مختصر برهریک ازدیدگاه های فوق داشته وعناصر تشکیل دهنده ی سازه ی بازارگرایی رادرهردیدگاه مورد بررسی قرارمی دهیم.دیدگاه تصمیم گیری از نظر شاپیرو[4]- 1998:واژه
بازارگراییبسیارفراتراز اصطلاح سطحی ومبتذل نزدیک شدن به مشتری است .واژه
بازارگرایی منعکس کننده مجموعه ای ازفرآیندهاست که همه ی ابعاد شرکت رادر
می نورد(Shapiro,1988, p.120).
دیدگاه تصمیم گیری درادبیات بازارگرایی توسط شاپیرو (1988) مطرح
شددرحقیقتشاپیرواولین کسی است که به دنبال مفهومی کردن سازه ی بازارگرایی
وتعریف آنبرآمده است. شاپیرو (1988) جهت عملیاتی کردن سازه ی
بازارگرایی،آنراآفرایندتصمیم گیری درسازمان می داند که درکانون این فرآیند
،تعهد قوی مدیریت جهت به اشتراک گذاشتن اطلاعات بین بخش وتمرین تصمیم گیری
مشارکتی بین پرسنل صف وستاد می باشد. شاپیرو (1988) سه خصوصیت ،برای
شرکتهای بازارگرا بر می شمرد:1-اطلاعات حاصل از مشتری و مربوط به مشتری برای سازمان بسیارحیاتی بوده وبر کلیه بخشهای سازمان اثرمی گذارد.2-تصمیم گیری های انجام گرفته درسطح استراتژیک وتاکتیکی درسازمان بصورت بین بخشی وبین وظیفه‌ای گرفته میشود.3-بخشهاوواحدهای سازمان بصورت هماهنگ تصمیم گیری کرده و خود رادر مقابل تصمیمهای گرفته شده متعهدمی دانند.به
دلایل فوق سازمان نیاز به شناخت بازارومشتریان دارد ومهمترین منبع جهت
کسباین اطلاعات مشتریانی هستند که شکایاتخود را ابرازونیازها وایده های
خودراطرح می کنند.اما سازمان نیز مسئول است تازمینه ی طرحایده های خود را
ازطریق راهکارهایی همچون تحقیقات بازاریابی ،صدای مشتری ،تجزیه وتحلیل
صنعتفراهم نماید وسپس این اطلاعات را از طریق مدیریت ارشد سازمان درسراسر
آوندهای سازمان منتشر نماید .ویژگی دوم شرکتهای بازارگرا ،تصمیم گیری
مشارکتی اعضای سازمان است ؛بگونه ای که تصمیم گیری ها درکلیه سطوح
استراتژیک وتاکتیکی به نحوی انجام گیرد که تضاد در منافع واهداف حداقل
شود.جهت تصمیم گیری ،دوایر وواحدهای سازمان به مسائل ومشکلات یکدیگر گوش
فراداده وهمچنین فضایی را ایجاد می نمایند که موجب تشویق ابرازعقیده وایده
ها شود .در همان حین ،تمایلات بخشهاوواحدها نیز درفرآیند تصمیم گیری دخیل
می شود .براساس دیدگاه شاپیرو (1988) جهت اتخاذ تصمیمات عاقلانه ،واحدها
وفرآیند ها باید تفاوت هایشان را شناسایی کرده وبا آگاهی ازوجود این تفاوت
ها از فرآیند تصمیم گیری  باز استفاده کنند.سومین
ویژگی شرکتها ی بازارگرا،هماهنگی درتصمیم گیری هامی باشند.هماهنگی در
فرآیند تصمیم گیری موجب ایجاد تعهد مشترک جهت اجرای تصمیم ها دربین واحدهای
مختلف کاری شده وهمچنین باعث بوجود آمدن هم افزایی درمیان واحدها
میشود.کارکنان در شرکتهای ،بازارگرا بامشارکت در تصمیم گیری ها و پیشنهاد
راه حل ها وارزیابی آنها موجب می شوند که از کلیه اطلاعات مربوط به مشتری
،که توسط واحدها باتوجه به نقش واحد در سازمان به شکل خاصی تغییرمی شود
،استفاده شده وتصمیم های سازگارتربا مشتریان اخذ شود. شاپیرو (1988) متذکر
می شود که هماهنگی قوی در تصمیم گیری ها،موجب تعهد بالاتر،ارتباطات روشنتر
وروانتر دربین کارکنان وشناسایی بهتر نقاط قوت وضعف رقبا می شود وبصورت
مشابه هماهنگی ضعیف موجبات اتلاف منابع سازمان وازدست رفتن فرصت های بالقوه
ی بازار می شود. بااینک این خصوصیات بازارگرایی به روشنی نشان دهنده ی
تاکید بر مشتری می باشد ،اما شاپیرو(1988) بصورتی تمثیل وار اذعان می دارد
که شناخت و فهم نقاط قوت و ضعف سازمان در رقابت نیز بخشی از بازارگرا بودن
سازمان می باشد، (Shapiro,1988, p.120).4-2- دیدگاه هوشمندی بازاراز نظر کوهلی وجاورسکی 1990:بازارگرایی
خلق هوشمندی بازارمرتبط با نیازهای جاری وآتی مشتریان ،انتشاراین هوشمندی
دردرون وبین واحدها وپاسخگویی کل سازمان به این هوشمندی دردرون وبین
واحدهاوپاسخگویی کل سازمان به این هوشمندی است که درکل گستره سازمان
جریان دارد،(Kohli & Jaworsky, 1990, p. 6).تعریف دیگر بازارگرایی توسط کوهلی و جاورسکی (1990) ارائه گردید که بصورت گسترده ای مورد استفاده‌ی پژوهشگران بازاریابی قرارگرفته است. این تعریف مبتنی برسه عنصر کلیدی زیز می باشد :تولید هوشمندیتوزیع هوشمندیپاسخگویی به هوشمندی کوهلی
وجاورسکی (1990) با تمرکز بر فعالیت های بازاریابی خاص، عملیاتی کردن
ایدهی بازاریابی را تسهیل کردند. رشته تحقیقات آنها از سال 1990 به این
دوبصورت گسترده ای انتشاریافته است. بعنوان مثال کوهلی وجاورسکی (1990)
براینباورند که بازارگرایی با کسب هوشمندی نسبت به بازارآغاز می شود.اما
هوشمندی بازار فراتراز نیازها وترجیحات اظهار شده مشتریان می باشد وشرکت
باید بتواند نیازها وخواسته های مشتریان رادر حاقل زمان ممکن نسبت به رقبا
شناسایی نماید .براین منظور باید اعمال رقبا بصورت دقیق بررسی شده
،اقداماتی که رقبا به جهت تشخیص نیازهای مشتریان و تجزیه وتحلیل محیط
ونیروهای حاصل درآن همچون قوانین ومقررات دولتی ،تکنولوژی ،مسائل محیطی
وفرهنگی و…غیرانجام می دهند ، شناسایی شود. دراین مسیر ، کوهلی وجاورسکی
علاوه برنیازهای جاری مشتریان برای شناسایی نیازهای آتی آنان نیز برنامه
ریزی کرده ودرنهایت براین اعتقاد هستند که سازمانها باید نیازهاوخواسته های
آتی مشتریان خود را پیش بینی کنند زیرا که ساله طول خواهد کشید که شرکت
برای پاسخگویی وارضای این نیازها محصولات مناسبی را تولید وعرضه
نماید.براساس تلاشی که آنها جهت تعریف سازه یمفهومی بازارگرایی انجام می
دهند، تولید هوشمندی اولین عنصر بنیادی بازارگرایی می باشد. جهت تولید
هوشمندی ازمکانیزم های برنامه ریزی شده، دوره ای رسمی وهمچنین غیر دوره ای
غیررسمی استفاده می شود که عبارتند از بررسی های میدانی مشتریان ،جلسات
وملاقات ومباحثه بامشتریان درگروه های کانونی وشرکای تجاری ،تجزیه وتحلیل
گزارش‌های
فروش ،تحقیقات رسمی بازارشناسی و….یکی دیگر از خصوصیات سازمان های
بازارگرا این است که تولید وایجاد هوشمندی منحصربه بخش بازاریابی نیست وهمه
ی دوایر وبخش ها از تحقیق وتوسعه گرفته تا تولید ومالی باید جهت کسب
هوشمندی مشارکت داشته ونسبت به بازار ومشتریان بصورت فعالانه دقت نظر داشته
و همچنین اطلاعات حاصل از مشتری ها ورقبا رادربین تمام دوایر و بخش ها
توزیع وپخش نماید .طبق نظر کوهلی و جاورسکی 1990 با این کار عنصر دوم
بازارگرایی یا توزیع هوشمندی عملیاتی می شود و سازمان قابلیت سازگاری با
نیازهای بازار و مشتریان را پیدا میکند. به عبارت دیگر سازمان با توزیع این
اطلاعات در بین تمام بخش ها موجب می شود که این اطلاعات بتواند مبنای عمل
همه ی کارکنان سازمان قرار گیرد. از این رو بخشی از توانایی سازمان برای
پاسخگویی به نیازهای بازار متکی به توانمندی سازمان در انتشار و اشاعه ی
هوشمندی بازار را در همه ی واحد‌های
عملیاتی می باشد. اشاعه ی هوشمندی بازار ، بدلیل اینکه مبنای مشترک و
متناسب برای اقدامات هماهنگ واحدهای مختلف سازمان را فراهم می آورد ،بسیار
مهم وحیاتی است، (Kohli & Jaworsky, 1990, p. 6). عنصر
سوم بازارگرایی پاسخگویی به هوشمندی بازار است که تکمیل کننده دوبخش
پیشیناست .واقعیت این است که بدون پاسخگویی به هوشمندی بازارحضورووجود دو
عنصرقبلی بلا استفاده بوده وتنها هزینه زاست .این تنها به معنای توجه به
پاسخگویی به هوشمندی بازارنیست وحاوی مضمون  توان پاسخگویی به نیازهای
بازار ومشتریان نیز می باشد.براساس نظرکوهلی وجاورسکی 1990، تمام بخش ها
باید پاسخگوی نیازهای مشتری و بازار باشند؛ به این صورت که بازارهای هف
مناسب انتخاب ،محصولات متناسب طراحی وتولید شده واین محصولات به شکلی
شایسته ودرخور تبلیغ وتوزیع شود ،وهمه ی این فعالیت ها باید در نهایت منجر
به پاسخگویی نیازهای فعلی وپیش بینی شده ی بازار ومشتریان شود، (Kohli & Jaworsky, 1990, p. 6).  5-2-دیدگاه فرهنگی از نظر نارور[5] واسلیتر[6]1190:بازارگرایی
فرهنگ سازمانی است که به کاراترین و اثر بخش ترین شکل ممکن باید موجب خلق
رفتارهای مورد نیاز جهت خلق ارزش برتربرای خریدارشود ودر نتیجه موجب
استمرار عملکرد برتر کسب وکارگردد، (Narver&slater,1990,p-21). همزمان
باکوهلی وجاورسکی 1990، نارور و اسلیتر 1990 تعریفی از بازارگرایی را
پیشنهاد نمودند که رویکردی متفاوت را به این سازه ارائه نموده و در دیدگاه
نارور و اسلیتر بازارگرایی مفهومی فرهنگی است که اثر خود را در رفتارهای
سازمانی نشان می دهد نارورواسلاتر1990 سه عنصر را برای بازارگرایی تعریف می
کنند:1-مشتری گرایی2-رقیب گرایی 3-هماهنگی بین بخشی(Narver&slater,1990,p-21).نارور
و اسلیتر تحقیقات متعددی را براساس این سه مولفه بازارگرایی ازسال 1990به
بعد منتشر کردند. به عنوان مثال بر اساس نارور و اسلیتر1990 مولفه ی
مشتریگرایی به معنای شناخت کافی سازمان از مشتری خود جهت تولید ارزش برتر
(محصولو خدمات برتر) برای آنان می باشد. این خلق ارزش با افزایش منافع
برایخریدار و مشتریان و بصورت همزمان کاهش بهای تمام شده ی محصول و خدمات
ارائهشده انجام می گیرد. توسعه ی این سطح از آگاهی و شناخت ، نیاز مند
کسباطلاعات درباره اطلاعات درباره ی مشتریان و خریداران و درک بنیان و
طبیعتمحدویت های اقتصادی و سیاسی که آنها با آن گرفتارند، است. این آگاهی
بهسازمان کمک می کند که اطمینان حاصل کند که شرکت از نیازهای حاضر و آتی
خریداران آگاه است و می تواند جهت پاسخگویی به این نیازها فعالیت نماید.
رقیب گرایی که توسط نارور و اسلیتر 1990 تشریع شده است به معنای این است
کهسازمان از نقاط قوت و ضعف جاری رقبای خود و همچنین نقاط قوت و ضعف
احتمالیرقبای خود در آینده آگاه است و قابلیت های و استراتژی های بلند
مدت رقبایخود را می شناسد. در مرحله ی جمع آوری اطلاعات ، رقیب گرایی به
موازاتمشتری گرایی قراردارد و شامل تجزیه و تحلیل جامعی از قابلیت های
تکنولوژیکیرقبا ، به جهت ارزیابی توانایی آنها در پاسخگویی به خریداران
مشابه می شو،( فرمت ورد قابل ویرایشتعداد صفحات: 38مبانی نظری و پیشنه تحقیق جهت نوشتن فصل دوم پایان نامه ارشد و دکتریهمراه با رفرنس نویسی و پاورقی داخل متنپیشینه تحقیق کامل: خارجی و داخلیمنابع فارسی کاملمنابع انگلیسی کامل

دانلود فایل

دانلود فایل تحقیق و پیشینه تحقیق بازارگرایی

دانلود تحقیق و پیشینه تحقیق بازارگرایی,, پیشینه تحقیق بازارگرایی ,,بازارگرایی