دانلود مبانی نظری اختلالات روانی و بزهکاری

دانلود مبانی نظری اختلالات روانی و بزهکاری

دانلود-مبانی-نظری-اختلالات-روانی-و-بزهکاریفرمت ورد قابل ویرایشتعداد صفحات: 63فصل دوم مبانی نظری و پیشنه تحقیق جهت نوشتن فصل دوم پایان نامه ارشد و دکتریهمراه با رفرنس نویسی و پاورقی داخل متنمنابع فارسی کاملمنابع انگلیسی کامل اختلالات روانی و رابطه آن با بزهکارینظریه­ های مرتبط با بزهکاری    این پرسش همیشه برای صاحبنظران مطرح بوده که چرا برخی مردم مرتکب قانون شکنی و جنایت می­شوند حال آنکه دیگران مرتکب چنین اعمالی نمی­شوند. دیدگاه­های موجود را می توان در چند گروه عمده طبقه بندی کرد:   1 – بزهکاری جنبه ارثی و ذاتی دارد: این دیدگاه که قدیمی­ترین نظریه مرتبط با ارتکاب جرم می­باشد معتقد است که ‘ گرگ زاده عاقبت گرگ می­شود گرچه که با آدمی بزرگ شود ‘ و عقیده دارد که ژنتیک و تآثیرات آن در رفتار و منش افراد همواره اثبات شده و غیرقابل انعطاف می­باشند. ‘ سزار لومبروزو [1] ‘ که به سبب تحقیقات علمی و تجربی متعدد در علم جرمشناسی، لقب ‘پدر جرمشناسی جدید’ را به خود اختصاص داده­است نیز معتقد بود که در افراد جنایتکار برخی ویژگی­های فیزیکی خاصی همچون فکهای قوی، صورتی خشن و در عین حال دارای بهره­های هوشی پایین­تر از متوسط وجود دارد که آنها را بیش از سایرین به سمت ارتکاب انواع جرایم سوق می­دهد. چنانچه بزهکاری را یک عنصر موروثی بدانیم بنابراین اینطور نتیجه می­شود که بزهکاری در بعضی خانواده­ها که دارای ویژگی­های جسمی مشابه هستند بیشتر باشد یعنی اینکه میانگین تعداد فرزندان والدین مجرم بیش از والدین غیرمجرم است؛ طبق گزارش­های ‘ اوسبورن [2] ‘ و ‘ وست [3] ‘ (1979) : «نزدیک به 40درصد فرزندان والدین بزهکار مرتکب بزهکاری شده بودند در صورتی که این مقایسه با والدین غیر بزهکار فقط 13درصد بود» (پوت واین و سامونز، 1972، ص 51).   2 – اعمال و رفتار افراد همواره از آموزش و یادگیری ناشی می­شود: طبق این دیدگاه شرایط محیطی و اکتسابی همچون خانواده، دوستان و … که فرد در طول زندگی با آنها در ارتباط می­باشد مؤثرترین عامل در ایجاد رفتارهای بزهکارانه و یا برعکس اخلاقی در افراد محسوب می­شود (فدائی، 1375، ص 8).   3 – «شرایط و اوضاع و احوال اجتماعی-اقتصادی پدیدآورنده بزهکاری است: طبق این دیدگاه عواملی همچون فقر و یا برعکس ثروت زیاد، محرومیت، تبعیض، بیسوادی و فرهنگ عموم جامعه می­تواند در گسترش خشونت و جنایت مؤثر باشد» (همان، 1375، ص 9).4 – عوامل روانشناختی، بیماری­ها و اختلالات شدید روانی (روانپریشی) در بزهکاری افراد مؤثرند: این دیدگاه بیان می­کند که تعارضات روانی، ضربات مغزی و صدمات ناشی از آنها که سلامت روانی افراد را تهدید می­کنند در ارتکاب بزهکاری در افراد نقش مهمی دارند (همان، 1375، ص 9). 5 – نقش بزه­دیده یا مجنی­علیه در پدید آمدن بزه اهمیت دارد. طبق این دیدگاه رفتار یک فرد ممکن است وی را در معرض رفتار مجرمانه از سوی دیگری قرار دهد. این دیدگاه نیز ارتباط میان عوامل روانی با پدیده جرم­زایی را بیان می­کند و به نقش مهم و تآثیرگذار مسائل روانشناسی و روانپزشکی جنایی در برخورد با بزه و کاهش آمار جرایم اشاره دارد (همان، 1375، ص 11-10).   در مکاتب مختلف روانشناسی تیپ­ها یا صفات شخصیتی توصیف­های گوناگون دارند. «برخی تمام اعمالی که یک فرد انجام می­دهد را اختصاصی می­دانند که به طور مجزا آموخته می­شود و به شیوه­ای با یکدیگر ترکیب نمی­شوند که بتوان صفات یا تیپ­ها را از آن استنباط کرد و لذا مفروض دانستن هرگونه مفهومی مانند شخصیت را نمی­توان الزامی دانست و گروهی دیگر معتقدند فعالیت­ها و اعمال مختلف قطعآ در مقوله­های گسترده و کلی که صفات و تیپ­های شخصیتی از آنها ناشی می­شوند با یکدیگر ارتباط دارند و مفهوم شخصیت در روانشناسی کاملآ ضروری است. طرفداران نظریه نخست بر این باورند که رفتارهای انسان حاصل یادگیری است و این موضوع که بدون یادگیری هیچ رفتاری، بجز رفلکس­های غیرارادی بدوی، امکان وقوع ندارند حقیقتی غیرقابل تردید است. اما نظریه دوم باعث می­شود که در میان افرادی که درعمل به احکام جامعه خود؛ اعم از قوانین مدون و یا غیرمدون، تخلف می­کنند در جستجو شباهت­ها باشیم و در نهایت به این نتیجه میرسیم که علت این امر که چرا برخی از مردم به ارتکاب اعمال مجرمانه وسوسه می­شوند درحالی که دیگران اینگونه نیستند را به گونه­ای نظامدار درک کنیم» (صابری و محمدی، 1384، ص 65).    برای درک بهتر لازم است نتایج پژوهشی که در کانادا توسط ‘ هابز[4] ‘ و ‘ تیلمن[5] ‘ روی گروهی از رانندگان که مکررآ تصادف می­کنند و گروهی دیگر که تصادف نکرده بودند انجام شده را بیان کنیم که در نهایت مشخص شد که «از گروه نخست 34درصد قبلآ در دادگاهها محاکمه شده بودند، درحالی که از گروه دوم فقط پای یک درصد افراد به دادگاه کشیده شده بود؛ همچنین از گروه اول 17درصد در دادگاههای نوجوانان سابقه محکومیت داشتند درحالی که این آمار برای گروه دوم 2/1درصد بود. از گروه اول 18درصد برای مؤسسات اجتماعی و 14درصد برای درمانگاههای بیماری­های مقاربتی افرادی شناخته شده بودند ولی در گروه دوم بین صفر تا یک درصد از افراد با این مؤسسات آشنایی داشتند. سپس شخصیت رانندگان مستعد تصادف مورد بررسی قرار گرفت و این نتیجه بدست آمد که نسبتهای نامعلومی از افراد دارای صفات پرخاشگری، بی باکی و جامعه­ستیزی بوده و نسبت بزرگی از افراد این گروه به اختلالات روان­نژندی مبتلا بوده­اند و این­ها صفاتی هستند که در میان مجرمین با وفور بیشتری مشاهده می­شوند» (همان، 1384، ص 66-67). در نهایت به نظر می­رسد که رفتار انسان باید از دیدگاه کلی مورد ارزیابی قرار گیرد و کلیت رفتار انسان با شخصیت او در ارتباط است.    «انسان همیشه محصول شخصیت خود و موقعیتی است که در آن زندگی می­کند» (کی­نیا، 1376، ص 88). واژه ‘شخصیت[6]’ در حیطه روانشناسی، جامعه شناسی و روانپزشکی بدون اغراق بیشترین و متنوع ترین تعاریف را به خود اختصاص داده­است و تقریبا هر نویسنده­ای دیدگاه خاص خود را دارد. بدین ترتیب بدیهی می­باشد که پافشاری بر یک تعریف خاص عاقلانه نیست. روانشناسی علم مطالعه رفتار می­باشد و برای هر فرد نوعی مبنای زمینه ساز وجود دارد که نافذ و پایدار است و می­توان این مبنا را همان ‘شخصیت’ یا از دید برخی نویسندگان ‘منش’ نامید. (لازم به ذکر است که میان واژه­های شخصیت و منش[7] تفاوت­هایی وجود دارد ولی از حوصله این بحث خارج می­باشد). منش در نظر ‘ دکتر کی­نیا ‘ عبارت است از اینکه « هر فرد در برابر محرک واحدی، واکنشی مخصوص به خود بروز می­دهد که معرف شخصیت و منش خاص اوست که این جنبه اختصاصی شخصیت هرکس، همان ‘ منش ‘ اوست که از منش کسان دیگر متمایز است (همان، 1376، ص 8) ». برخی دیگر منش را اینگونه تعریف می­کنند­: «منش همان شخصیت آرمانی یا عملی است که عوامل اخلاقی و فرهنگی در آن سهیم و دخیل شده و رفتار فردی را به گونه­ای خاص جهت داده و رهبری می­کنند … منش یک انسان می­تواند خوب یا بد باشد که آن را از اعمال و رفتارش می­سنجند و درباره او قضاوت می­کنند و معیارهای خوبی یا بدی معمولآ مجموع انعکاس­های قواعد اخلاقی و مذهبی اکتسابی در رفتار است» (فدائی، 1375؛ ص 8-12) ‘. آدلر[8] نیز عقیده دارد «که شخصیت همان سبک زندگی است، سبک خاصی که هرکس برای کنار آمدن با محیط به کار می­بندد» (آشتیانی، 1392، ص 18).     واژه شخصیت در کتاب روانپزشکی آکسفورد اینگونه تعریف می­شود: «واژه شخصیت به خصوصیات بادوام و ثابت یک شخص که به وسیله روشهای رفتاری در محیط­های گوناگون و متنوع نشان داده می­شود اطلاق می­شود» (گراهام، 1999، ص 36).    تعاریف در این زمینه متعدد می­باشد اما آنچه از آنها برمی­آید این است که منش هر فرد مبین تمایلات اصلی گوناگون و گاهی متضاد می­باشد که به صورت مستمر و در تمام طول زندگی وجود دارد و زمینه­ای مؤثر و نافذ برای سایر صفات و عادات اکتسابی می­باشد. فصل دوم : اختلالات روانی مبحث اول : انواع اختلالات روانی   در این پژوهش سعی شده که مباحث براساس میزان جرم­زایی انواع اختلالات روانی در افراد طبقه­بندی شوند؛ بدین جهت ابتدا انواع اختلالات شخصیتی که عمومآ تآثیر مستقیم در ارتکاب جرم دارند در گفتار اول مورد بررسی قرار می­گیرند و سپس در گفتار دوم براساس طبقه بندی انجمن روانپزشکان آمریکا (DSM-IV-TR)، ابتدا اختلالات روانی دوران کودکی و سپس سایر اختلالات روانی مورد بحث قرار می­گیرد و در نهایت در گفتار سوم سایر حالاتی که ممکن است در جرم­زایی مؤثر واقع شوند بیان می­شود.گفتار اول : اختلالات شخصیت   «اختلال شخصیت عبارت است از یک شیوه پایدار از رفتارها و تجربه­های زیستی افراد که به طور قابل ملاحظه­ای از آنچه مورد انتظار محیط فرهنگی است فاصله داشته باشد» (رستگاری­نیا، 1388، ص 30-33). افراد مبتلا به اختلالات شخصیت الگوها یا ویژگی­های پایدار، انعطاف ناپذیر و ناسازگارانه­ای دارند که می­تواند تفکر، واکنش­های هیجانی، روابط بین شخصی و کنترل تکانه­ای آنان را تحت تآثیر قرار دهد.   نظریه شخصیت آیزنگ بیان می­دارد: «رفتارهای بزهکارانه از ویژگی­های شخصیتی خاصی ناشی می­شوند». آیزنگ معتقد است: «تمام ویژگی­های شخصیتی موجود بین افراد را می­توان به صورت دو بعد شخصیتی روان رنجوری[9] و برون گرایی تقسیم نمود و با استفاده از آزمونها روان­سنجی به دریافت این متغیرها پرداخت» مثلآ بعد روان رنجوری بالا افراد را مستعد خلق متغیر، افسردگی و اضطراب می­کند و برعکس بعد روان رنجوری پایین باعث ایجاد عواطف ثابت در افراد می­شود. بعد برون­گرایی[10] با مقدار محرکی که فرد نیازمند دریافت آن از محیط می­باشد قابل تشخیص است». همچنین بیان می­دارد که : «ویژگی­های برون­گرایی و روان­رنجوری به خواص کلی سیستم عصبی مرکزی انسان مرتبط است. میزان برون­گرایی وابسته به سطح کلی برانگیختگی با تحریک پذیری کورتکس و سیستم عصبی خودمختار انسان است در نتیجه هرچه سطح این تحریک­پذیری کمتر باشد شخص نیاز به محرک بیشتری از محیط اطراف خود خواهد داشت، بنابراین یک فرد برون­گرا به دلیل اینکه میزان برانگیختگی سیستم عصبی مرکزی و سیستم عصبی خودمختار خود از کم تحرکی شدیدی برخوردار است نیاز به تحرک بیشتری از محیط اطراف خود دارد و همچنین بعد روان رنجوری وابسته به ثبات سیستم عصبی مرکزی شخص است و نمره بالا در روان­رنجوری نشانه این است که سیستم عصبی فرد به محرک­های ناخوشایند با شدت بالایی واکنش نشان می­دهد». بدین ترتیب، افرادی با نمره روان­رنجوری بالا به سختی می­توانند خود را با جامعه سازگار سازند و برای آنها بسیار مشکل است که بتوانند انواع رفتارهای معقول اجتماعی (مثلا با آرامش برخورد کردن با مسائل) را به سادگی و به وسیله تشویق یا تنبیه بیاموزند. در نتیجه احتمال ارتکاب انواع رفتارهای بزهکارانه و جرم در افرادی با بعد برون­گرایی و روان­رنجوری بالا بسیار بیشتر از افراد عادی است و ترکیب این دو بعد روانی به این نتیجه منجر خواهد شد که فرد به طور مرتب به دنبال هیجان و تحریک­پذیری مفرط باشد و همچنین سعی نمی­کند که از اشتباهات خود درس بگیرد؛ بنابراین روند طبیعی اجتماعی شدن در این افراد به ندرت صورت گرفته و در نتیجه احتمال ارتکاب جرم در آنها بیشتر از افراد عادی است (پوت واین و سامونز، 1386، ص 59-60).     بعدها آیزنگ به تعریف بعد سوم شخصیتی به نام روان­پریشی پرداخت، بدین صورت که بعد روان­پریشی در افراد باعث ایجاد ویژگی­هایی همچون سرد یا بی­روح بودن، بی­توجهی مفرط، انزوا و پرخاشگری شده که همچون دو بعد دیگر ریشه ژنتیکی دارد و نمره بالا در روان­پریشی، همچون دو بعد دیگر (روان­رنجوری و برون­گرایی) احتمال ارتکاب اعمال بزهکارانه را در این افراد افزایش می­دهد (همان، 1386، ص 59-60).    لازم به ذکر است که طبق فرضیه قدیمی در مورد شخصیت که تشکیل شخصیت و منش را از زمان تولد می­داند و رشد آن، بنابر نیروهای غریزی کودک و محیط در جهتی خاص صورت می­گیرد. ولی عواطف کودک که در قضاوت تآثیر می­گذارد دائمآ در حال تغییر است و ارزیابی­ها و در نهایت واکنشهای او برحسب احساساتش تغییر یافته و کودک دارای منشی متغیر می­باشد، ولی وقتی بالغ می­شود روش اصلی کردار و احساسات او ثابت شده و منش او نیز در حالت معین و ثابتی باقی خواهد ماند (صانعی، 1371، ص 118-119).    از این جهت می­گویند تا زمانی که فرد به بزرگسالی نرسد شخصیت او به طور کامل شکل نمی­گیرد. این فرضیه مورد تآیید مؤلفان انجمن روانپزشکان آمریکا نیز می­باشد. در نتیجه یکی از ویژگی­های اختلال شخصیت این است که معمولآ تا زمان بزرگسالی تشخیص داده نمی­شود و باید برای انجام چنین تشخیصی بیمار حداقل 18 سال سن و یا بیشتر داشته باشد. «هرچند که گاهی کودکان را نیز می­توان به عنوان مبتلایان به اختلال شخصیت تشخیص داد ولی فقط در صورتی که آنها همه معیارهای مربوط به یک اختلال را داشته و علاوه بر این، یک معیار دیگر هم وجود دارد که این علائم رفتاری حداقل به مدت یکسال دوام داشته باشند، علاوه بر این نوجوانانی که معیارهای تشخیصی برای اختلال شخصیت را برآورده می­کنند با احتمال فراوان در سنین ابتدای جوانی نیز، معیارهای مربوط به اختلالات دیگر را نیز برآورده می­کنند؛ بنابراین وجود اختلال شخصیت در سن نوجوانی می­تواند شاخصی برای احتمال خطر یک دوره مزمن از مشکلات روانشناختی در آینده آنها محسوب شود» (سلیگمن، روزنهان و والکر، 1389، ص 18-19).    بر حسب طبقه بندی انجمن روانپزشکان آمریکا سه طبقه کلی از اختلالات شخصیت[11] وجود دارد که شامل:    بند اول : اختلالات خوشه A، که شامل انواعی از ایده­ها و رفتارهای عجیب و نامتعارف است و عبارتند از:1 – اختلال شخصیت اسکیزوتایپی[12].2 – اختلال شخصیت اسکیزوئیدی[13].3 – اختلال شخصیت پارانوئیدی[14].    بند دوم : اختلالات خوشه B، شامل رفتارهای نمایشی، هیجانی یا نامنظم هستند که عبارتند از:1 – اختلال شخصیت ضداجتماعی[15].2 – اختلال شخصیت نمایشی[16].3 – اختلال شخصیت خودشیفته[17].4 – اختلال شخصیت مرزی[18].    بند سوم : اختلالات خوشه  ، که در زمینه گرایشات رفتاری پراضطراب یا ترس­آور اشتراک دارند و عبارتند از:1 – اختلال شخصیت دوری گزین یا اجتنابی[19].2 – اختلال شخصیت وابسته[20].3 – اختلال شخصیت وسواسی – جبری[21].4 – منفعل – پرخاشگر [22](کاپلان وسادوک، 2010، ص 362).این اختلالات هریک در مباحث بعد به تفصیل بیان خواهند شد. بند اول . اختلالات خوشه A1 – اختلال شخصیت اسکیزوتایپی:    در میان تمام انواع اختلالات شخصیت، حجم تحقیقات آزمایشگاهی صورت گرفته روی اختلال شخصیت اسکیزوتایپی بعد از اختلالات شخصیت ضداجتماعی در جایگاه دوم قرار دارد. افراد دارای این اختلال شخصیت حدود 3درصد از جمعیت عمومی را دربرگرفته و تآثیر عوامل ژنتیکی در این نوع اختلال پذیرفته شده است. این نوع اختلال در مردان بیشتر از زنان دیده می­شود. این اختلال شامل یک الگوی نافذ از نقایص اجتماعی و بین شخصی که ویژگی آن احساس ناراحتی شدید و کاهش قابلیت در برقراری روابط، اختلال طولانی مدت در تفکر، ادراک، ارتباطات و رفتار نامتعارف می­باشد که در ابتدای بزرگسالی آغاز می­شود. در یک نگاه کلی ویژگی­های این اختلال براساس سوالات برگزیده از پرسشنامه شخصیت اسکیزوتایپی بدین شرح می­باشد:   «عقاید انتساب : آیا تاکنون با یک رویداد یا شی معمولی برخورد کرده­ای که حس کنی علامت خاصی برای تو به شمار می­آید؟   اضطراب اجتماعی شدید : من گاهی اوقات از رفتن به مکانهای شلوغ اجتناب می­کنم زیرا در آنجا مضطرب خواهم شد.   باورهای عجیب یا تفکر سحرآمیز : آیا تاکنون تجاربی در ارتباط با طالع بینی، مشاهده آینده، بشقاب پرنده، درک فراحسی و یا حس ششم داشته­ای؟ تجربیات ادراکی غیرمعمول : آیا تاکنون چیزهایی را دیده­ای که برای دیگران غیرقابل رؤیت باشند؟ رفتار عجیب یا نامتعارف : مردم گاهی اوقات درمورد عادت­های نامعمول من اظهار نظر می­کنند. فقدان دوستان نزدیک : علاقه اندکی به آشنایی با دیگران دارم.   گفتار عجیب : آیا اغلب در هنگام گفتگو با شخص دیگر، از موضوع منحرف می­شوی؟ عواطف محدود : من از طریق گفتار و ظاهر به خوبی نمی­توانم احساسات واقعی­ام را بیان کنم.   بدگمانی : من مطمئنم که دیگران پشت سر من حرف می­زنند» (سلیگمن، روزنهان و والکر، 1389، ص 20).   این نکته نیز حائز اهمیت است که افراد دارای اختلال شخصیت اسکیزوتایپ تماس با واقعیت را از دست نداده و از هویت و جایگاه خود آگاه هستند؛ درواقع بسیاری از آشفتگی­هایی که در افراد اسکیزوتایپ به صورت خفیف دیده می­شوند مشابه علائم افراد اسکیزوفرنیک مزمن می­باشد و همچنین افرادی که دارای معیارهای تشخیصی اسکیزوتایپ هستند بسیاری از نابهنجاری­های جسمی و رفتاری بیماران اسکیزوفرنیک را نیز نشان می­دهند که در مباحث بعدی بیان می­شوند (همان، 1389، ص 22).2 – اختلال شخصیت اسکیزوئید :   این نوع اختلال شخصیت شباهت­های زیادی با اختلال شخصیت اسکیزوتایپ دارد و در مردان بیش از زنان یافت می­شود. این اختلال در اوایل بزرگسالی شروع شده و در طیف وسیعی از موقعیت­ها ظاهر می­شود. نشانه اصلی این اختلال نقص و عدم تمایل برای برقراری روابط اجتماعی است که با رفتارهایی همچون بی­تفاوتی نسبت به تمجید و انتقاد، بی­توجهی نسبت به احساسات دیگران و فقدان مهارتهای اجتماعی خود را نشان می­دهند. «این افراد یا با هیچکس رابطه ندارند و یا دوستان او بسیار اندک هستند، این افراد عمومآ افرادی تودار، منزوی، گوشه گیر و شدیدآ درون­گرا می­باشند» (دی وی، 1389، ص 88).3 – اختلال شخصیت پارانوئید :   در قرن نوزدهم و آغاز قرن بیستم در چهارچوب فعالیتهای بالینی در فرانسه بیمارانی با ویژگی­های متفاوت از دیگران پدید آمدند که مشخصه اصلی آنها حالتی هذیانی است که مستقل از توهمات می­باشد و از شخصیتی برمی­آید که سایر خصوصیات وی عادی و بهنجار می­باشد و این حالت هذیانی به تدریج گسترش می­یابد. امروزه اصطلاح ‘ پارانویایی ‘ که نوعی روان­گسستگی است را بر این نوع اختلال نهاده که اندکی با تصویر فرد حساس متفاوت است (کراز، 1386، 90).   شخصیت این افراد در ویژگی­هایی همچون بی­اعتمادی، غلط بودن ارزیابی و قضاوت و همچنین سازش نایافتگی اجتماعی خلاصه می­شود. «طبق نظر انجمن روانپزشکان آمریکا وجود یک شخصیت پارانویاگونه با حساسیت مفرط، انعطاف ناپذیری، سوء­ظن نابجا به گونه­ای که بی­دلیل نسبت به وفاداری همسر خویش بدگمان است، حسادت، ازخود راضی بودن مفرط، تمایل به سرزنش دیگران و انتساب نقشه­های شوم به دیگران قابل قبول است. این بیماران نسبت به دیگران بی­اعتماد و شکاک هستند و ممکن است تصور کنند دیگران عملآ کاری می­کنند که آنها را ناراحت کنند یا به آنها صدمه بزنند» (همان، 1386، ص 92).   افراد مبتلا به این اختلال بیش از حد حساس بوده و تمایل به یافتن نشانه­هایی مبنی بر بدرفتاری اطرافیان که عمومآ دلیل انزوا و تنهایی آنهاست دارند و عمومآ افرادی اهل مشاجره، عصبی و خشک هستند. نکته مهم این است که این افراد همیشه دلایلی برای توجیه شک و بدبینی خود داشته و اغلب در اظهارات دیگران تهدیدها یا تحقیرهایی پنهان را کشف می­کنند. «این افراد معمولا وقتی وارد یک رابطه می­شوند در مورد وفاداری یا قابل اعتماد بودن دوستان و همکاران احساس نگرانی می­کنند و اغلب مایل به اعتماد به دیگران نیستند زیرا معتقدند وقتی مطلبی خصوصی را با کسی درمیان می­گذارند برایشان گران تمام خواهند شد. همچنین شخصیت این افراد دچار تنش است و در ناامنی بسر می­برند و اضطراب خود را در فعالیت افراطی، خشم مزمن و تهاجم منعکس می­سازند و اغلب مرموز و منزوی هستند» (همان، 1386، ص 93). علاوه بر این در این افراد نوعی اعتقاد راسخ نسبت به برتری خود بر دیگران دیده می­شود و به تحقیر دیگران از راه­های گوناگون می­پردازند.   «شواهد نشان می­دهد که مردان بیشتر از زنان از این نوع اختلال شخصیت رنج می­برند و نکته حائز اهمیت این است که هیچ علاقه و رغبتی برای جستجوی درمان در مراکز روان­درمانی نداشته و علائم این اختلال در آنها نیز با بالا رفتن سن شروع می­شود» (سلیگمن، روزنهان و والکر، 1389، ص 25).بند دوم . اختلالات خوشه B1 – اختلال شخصیت ضداجتماعی :   در گذشته اصطلاحات ‘ سوسیوپاتی ‘ و ‘ سایکوپاتی ‘ گاهی اوقات به طور مترادف برای اشاره به اختلال شخصیت ضداجتماعی به کار می­رفت و در قرن نوزدهم این عقیده گسترش یافت که برخی از افراد به اختلالی ذهنی مبتلا هستند که آنها را از هماهنگی با انتظارات جامعه باز می­دارد و ‘ پیچارد [23] ‘ این افراد را مبتلا به ‘ جنون اخلاقی ‘ می­نامید، حالتی که امروزه جای خود را به ‘ اختلال شخصیت ضداجتماعی ‘ داده است.    علامت و مشخصه این اختلال بی­نظمی و بی­قاعدگی در روابط اجتماعی، بی­توجهی و بی­تفاوتی مزمن نسبت به حقوق دیگران می­باشد که از سن 15 سالگی آغاز شده و به شکل رفتارهایی همچون دروغگویی، دزدی، تقلب، فریبکاری از طریق استفاده از نامهای مستعار، کلاهبرداری، تحریک­پذیری مفرط و پرخاشگری با دعواهای فیزیکی و تهاجم مکرر، فقدان احساس پشیمانی و حتی بدتر از اینها خود را نشان می­دهد (آکیسکال و همکاران، 2005، ص 55).    در رفتار این افراد تجربه اثری نداشته و ما شاهد تکرار در رفتارهای آنان هستیم و زندگی این افراد حاکی از شکست­های مکرر در سازش یافتن با همه گروه­ها شامل مدرسه، محیط کار، خانواده و … می­باشد. در زندگی این افراد جنبه­های عاطفی ناچیز و ضعیف بوده و به همین دلیل تماس با آنها می­تواند خطرناک باشد و به سبب فراگیری این اختلال در جمعیت، باعث ایجاد یک مشکل اجتماعی، حقوقی و همچنین روانشناختی می­شود (سلیگمن، روزنهان ووالکر، 1389، ص 27).    اختلال شخصیت ضداجتماعی ریشه در اختلال سلوک در دوران کودکی دارد که با ویژگی­هایی همچون مدرسه­گریزی، دروغگویی، دزدی و خرابکاری قابل تشخیص است و این رفتارها در بزرگسالی نیز به شکل رفتارهایی همچون تعدی به اشخاص و دارایی­های آنان، بدهی­های کلان به بار آوردن و شانه خالی کردن از مسئولیت­های مالی تداوم یافته و خود را نشان می­دهند. این اختلال در بین مردان نسبت به زنان شایعتر و همچنین در خانواده­های فقیر و بی­ثبات بیشتر دیده می­شود.

دانلود فایل

دانلود فایل مبانی نظری اختلالات روانی و بزهکاری

اختلالات روانی و رابطه آن با بزهکاری,دانلود تحقیق اختلالات روانی و رابطه آن با بزهکاری,اختلالات روانی, بزهکاری,تحقیق اختلالات روانی و رابطه آن با بزهکاری