مبانی نظری افسردگی و خودکارآمدی

مبانی نظری افسردگی و خودکارآمدی

مبانی-نظری-افسردگی-و-خودکارآمدیاختلال افسردگی افسردگی
پاسخ طبیعی آدمی به فشارهای زندگی است. عدم موفقیت در تحصیل یا کار، از
دست دادن یکی از عزیزان و آگاهی از اینکه بیماری یا پیری توا ن ما را تحلیل
می‌برد و غیره از جمله موقعیت‌هایی هستند که اغلب موجب بروز افسردگی
می‌شوند. اختلال افسردگی صرف نظر از تنوع آن، نسبتاً شایع هستند. بدین معنی
که حدود 17% مردم در طول زندگی یک دوره افسردگی حاد پیدا می کنند(هیلگارد[1]
،2007؛ ترجمه ی براهنی و همکاران، 1385). آنچه مورد توافق است اینکه
افسردگي اساسی يكي از مهم ترين بيماري هاي ناتوان كننده است كه امروزه
تعداد زيادي از مردم جهان را درگير كرده و توانايي آنها را در عملكرد، تفكر
و احساس تحت تاثير قرار مي دهد. از طرفی، شیوع افسردگی به گونه­ای است که
آن را به عنوان رایج ترین اختلال و سرماخوردگی بیماری های روانی مطرح کرده
اند(روزنهان و سلیگمن، 1995). از نظر تشخیصی نیز، افسردگی یکی از شایع ترین
تشخیص ها در اختلال روانی است که تعداد زیادی از افراد با سوابق مختلف در
جهان را شامل می­شود(شارپ و لیپسکی[2]، 2002).      به رغم شیوع این اختلال، ارایه ی یک تعریف مشخص از افسردگی آسان نیست. اصطلاح
افسردگی، برای افراد عادی حالتی مشخص با غمگینی، گرفتگی و بی حوصلگی و
برای یک متخصّص و پزشک، گروه وسیعی از اختلالات خلقی با زیر شاخه­های متعدد
را تداعی می­کند. تعریف های مختلف افسردگی به نشانه های بسیار
متنوعی اشاره دارند که می توانند به گونه های مختلف با یکدیگر ترکیب شوند
که این امر گاهی بازشناسی افسردگی را از بین این ترکیب ها بسیار مشکل می
کند. اما به هر حال می توان این نکته را پذیرفت که افسردگی در عین حال با
نشانه های روانی و جسمانی همراه است و نشانه های جسمانی گاهی چنان بر جدول
بالینی سایه می افکنند که مانع بازشناسی افسردگی می­شوند(دادستان،1380).   واژه­ی افسردگي، هنگامي به يك حالت روحي نسبت داده مي شود که معاني اصطلاحات عاميانه­اي
نظير«دمغ و پكر بودن» را پيدا كند و با نشانه هایی از قبیل كسالت روان،
كمبود انرژي، از دست دادن­چيزي، نااميدي و احساس بي­فايده­بودن، سبب از
دست­دادن علاقه و بدبيني شود(بیابانگرد،1371). البته، اکثر افراد گاهی وقت
ها احساس غم و رخوت می کنند و به هیچ کار و فعالیتی حتی به فعالیت های لذت
بخش رغبتی ندارند. این موارد، بروز نشانه های خفیف افسردگی و در واقع پاسخ
طبیعی آدمی به نشانه هایی در زندگی است. عدم موفقیت، تحصیل یا کار، از
دست­دادن عزیز یا آگاهی از اینکه یک مشکل یا بیماری توان آدمی را تحلیل می
برد؛ از جمله موقعیت­هایی هستند که اغلب موجب بروز افسردگی می شوند. آنچه
مسلّم است اینکه، افسردگی زمانی نابهنجار تلقی می­شود که در عملکرد فرد
اختلال ایجاد کند و هفته ها بدون وقفه ادامه یابد.  
هرجند افسردگی یک اختلال خلقی دانسته می شود، اما درواقع، چهار علامت
مختلف هیجانی، شناختی، انگیزشی و جسمانی را نیز دارا است. البته هرچه فرد
بیشتر دچار این علائم شده باشد و هرچه شدت این علائم بیشتر باشد، با
اطمینان بیشتری می توان در وجود افسردگی فرد نظر داد(هیلگارد، 2001، ترجمه
رفیعی و همکاران، ص165). قابل توجه است که اختلال های افسردگی نسبتا شایع
هستند و حدود 17% مردم در طول زندگی یک دوره افسردگی حاد پیدا
می­کنند(هیلگارد [3]،2007؛ ترجمه ی براهنی، 1385).  
بدیهی است که عدم درمان هریک از مشکلات مربوط به سلامت روان از جمله
افسردگی، بر شدت آن می­افزاید و به این ترتیب فرایند درمان را دشوارتر کرده
و احتمال پیدایش مشکلات عمیق تر وجود خواهد داشت. در این راستا، اﻣﺮوزه
برخی از روان درﻣﺎﻧﮕﺮان ﺗﺎﺛﻴﺮ ﺑﺎورﻫﺎ و ﺗﻔﻜّﺮ ﻓﺮد را در اﻳﺠﺎد اﻧﻮاع ﻣﺴﺎﺋﻞ
روان ﺷﻨﺎﺧﺘﻲ ﻣﻬﻢ ﻣﻲ­داﻧﻨﺪ. آﻧﻬﺎ ﻣﻌﺘﻘﺪﻧﺪ که ﺑﻴﺸﺘﺮ اﺧﺘﻼلﻫﺎ از ﺟﻤﻠﻪ
اﻓﺴﺮدﮔﻲ، ﺑﺮآﻣﺪه از ﺷﻨﺎﺧﺖﻫﺎي ﻣﻌﻴﻮب ﻫﺴﺘﻨﺪ، ﺑﻪ ﻃﻮري ﻛﻪ وﻗﺎﻳﻊ ﺑﻪ ﺧﻮدي
ﺧـﻮدتعیینﻛﻨﻨـﺪه اﺣﺴﺎﺳﺎت
ﻣﺎ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ. ﺑﻠﻜﻪ، ﻣﻌﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﻣﺎ ﺑﻪ آﻧﻬﺎ ﻧﺴﺒﺖ ﻣﻲدهیم، ﻧﻘﺶ تعیین کننده
دارند. اﻓﺴﺮدﮔﻲ، ﻳﻜﻲ از راﻳج ترین اﻧﻮاع ﻧﺎراﺣﺘﻲﻫﺎي رواﻧﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﻲﺗﻮاﻧﺪ
ﺑﺮﺧﺎﺳﺘﻪ از ﺷﻨﺎﺧﺖﻫﺎي ﻣﻌﻴﻮب ﺑﺎﺷﺪ. این اﺧﺘﻼل، ﻫﻴﺠﺎنﻫﺎ، اﻓﻜﺎر، و ﻋﻤﻠﻜﺮد
ﺟﺴﻤﺎﻧﻲ را در ﺑﺮ ﻣﻲﮔﻴﺮد و ﻧﻮﻋﻲ اﻏﺘﺸﺎش در ﺧﻠﻖ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺎ درﺟﺎت ﻣﺘﻔﺎوت
ﻏﻤﮕﻴﻨﻲ، ﻳأس، ﺗﻨﻬﺎیی، ﻧﺎاﻣﻴﺪي، ﺷﻚ در ﻣﻮرد ﺧﻮﻳﺶ و اﺣﺴﺎس ﮔﻨﺎه ﻣﺸﺨﺺ
می­شود(گیلبرت[4]، 1999، ترجمه ی جمال زاده، 1389).   
از دیدگاه رفتاری، یکی از بارزترین ویژگی های افراد افسرده، تجربه­ی زندگی
عاری از خشنودی، رضایت خاطر و احساس موفقیت است. در این دیدگاه، فرد
افسرده در اثر فقدان تقویت ناشی از فعالیت معمول، از بسیاری از فعالیت ها
کناره گیری می کند(بایلینگ و همکاران، ترجمه خدایاری فرد و عابدینی، 1389،
ص317). چنین به نظر می­رسد که این کناره گیری، در نهایت موجب احساس تنهایی و
عدم کارآمدی در فرد افسرده شود. یافته­های پژوهشی نیز بر این نکته تأکید
دارند که اختلال افسردگی منشأ هيجانات، افكار، و عملكرد جسماني متعددی است که با درجات متفاوتی از احساسات گوناگون از جمله احساس تنهایی[5]
همراه است(فریدونی و همکاران، 1391، ص99). از طرفی، از یافته های پژوهشی
برمی­آید که خودکارآمدی پایین نیز با نشانه های افسردگی ارتباط
دارد(پیربازاری و ملکی،1390، ص26). به همین دلیل، فرایندهای درمان های
شناختی- رفتاری با راهبردهای مرتبط با فعال سازی و احساس کارآمدی شروع می
شود. مطابق مدل درمانگری شناختی–
رفتاری تجارب افراد افسرده به تشکیل فرض ها یا طرحواره هایی درباره خویشتن
و جهان می انجامد و طرحواره های فرضی بر سازمان بندی ادراکی و کنترل و
ارزیابی رفتار تأثیر گذاشته و منجر به افسردگی می گردند(هاوتون و همکاران،
1989؛ ترجمه قاسم زاده، 1383، ص226). هرچند، اختلال
افسردگی، از اولین اختلال هایی است که درمان شناختی- رفتاری به شیوه ی
گروهی به طور رسمی برای درمان آن به کار برده شد. اما براساس این مطالعات،
درمان افسردگی به بررسی های بیشتری نیاز دارد.   
هرچند اختلال افسردگی از دیرباز به عنوان یکی از نابسامانی های روانی عمده
شناخته شده است. اما، در دهه­های اخیر اهمیت این بیماری هم از حیث رنجی که
مبتلایان به آن تحمل می­کنند و هم از لحاظ بار سنگینی که این ناراحتی بر
منابع درمانی تحمیل می­کند، بیش از پیش مورد توجه قرارگرفته است. از نظر
تاریخی، اختلال افسردگي از قديم الايام در نزد دانشمندان شناخته شده بود.
هرچند، استرس هاي ناشي از زندگي پيچيده و ماشيني امروز بر ميزان شيوع آن
افزوده است. از بعد سبب شناسی، در زمان هاي دور اعتقاد بر اين بود كه در
اختلال روانی، شيطان به درون فرد رسوخ كرده و باعث تغيير رفتار وي می شود.
بنابراين، براي از بين بردن اختلال، دستور مي دادند كه فرد را شلاق بزنند
يا اينكه جمجمه هاي او را سوراخ كرده تا ديو و شيطان از جسم و روان آنها
خارج گردد(آزاده فر، 1376). در مفهوم اختلال افسردگی، یونانی ها و رومیان باستان از اصطلاحات ملانکولیا و مانی[6]
بهره گرفته و رابطه ی این دو را مورد تأکید قرار داده اند. 450 میلیون سال
قبل از میلاد، بقراط اصطلاح مانی و ملانکولی را برای توصیف اختلالات روانی
بکار برد(کاپلان، 1994، ترجمه پورافکاری، 1375، ص216). بقراط به موضوع
اختلالات رواني و افسردگی نیز اشاره داشته و افسردگی را نتیجه ی سیلان
ملانکولی(صفرا در مغز) دانسته است(اکبری، 1387، ص208). به مفهوم افسردگی در
آیات قرآنی، زمانی که حضرت موسی(ع) در دوران نوزادی به دست فرعون می افتد و
مادر او افسرده می شود، اشاره شده است(مستفیضی،1387، ص9). در ایران ابن
سينا در كتاب قانون، افسردگي را يك نوع بيماري رواني عنوان كرده كه فرد را
از مسير مستقيم خارج كرده و مشكلات فراواني براي وي و اطرافيان ايجاد مي
كند(ذاکر، 1378).   
با وجود این، در قرون وسطی و قبل از قرن هجدهم ميلادي به دليل اطلاعات
ناچيزي كه در زمينه ی اين بيماري و نيز عدم آگاهي از راه­هاي مقابله و
درمان آن وجود داشت، علت این نوع بیماری به شیطان، اجنه یا نیروهای جادویی نسبت داده می شد و به همین دلیل، از شيوه هاي خشن و نامناسبي مانند مجرم دانستن افراد افسرده، برای تزکیه و درمان آنها به کار برده مي شد. اولين بار در سال 1792 ميلادي بود که دانشمندی به نام پينل[7] فرانسوي غل و زنجير را از دست و پاي اينگونه افراد برداشت و بعد از آن به مانند يك بيمار با آنها رفتار گردید(آزاده فر، 1376).   در اوایل قرن بیستم، زیگموند فرويد[8]
در رساله ای به نام غم و ملانكولي كه به سال 1917 چاپ شد، تئوري هاي سايكو
ديناميك افسردگي را بيان كرد. فرضيه ی او اين بود كه افسردگي و غم واكنشي
براي از دست دادن فرد يا شيئ دلخواه است، يعني چيزي كه اهميت و ارزش
فراواني براي شخص داشته و در شرايط خاص آنرا از دست رفته مي
بيند(راشد،1370).    بک[9](1976)
نیز عنوان کرد که افسردگی بالینی را می توان نوعی اختلال مرضی تعریف کرد
که شامل تغییراتی در پنج حوزه ی رفتاری عمده می باشد و علائم مرضی این
تغییرات ممکن است همه یا هریک از تظاهرات مربوط به عواطف منفی، شناخت های
منفی، انگیزش منفی، تغییرات رفتاری و تغییرات نباتی(اشتها و جنسی)را
دربرگیرد(مهریار، 1386). افسردگی اساسی[10]، که به افسردگی یک قطبی نیز مشهور است، یک نوع از اختلالات خلقی است که در چهارمین چاپ راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی(DSM-IV)،
به عنوان یکی از دو اختلال خلقی عمده معرفی شده است. در این راهنما،
افسردگی اساسی به بیمارانی اطلاق می شود که فقط به دوره های افسردگی مبتلا
هستند(کاپلان، 1994، ترجمه پورافکاری، 1375، ص215). البته در اختلال
افسردگی اساسی، یک دوره ی افسردگی، دست کم شامل دو هفته خلق افسرده یا از
دست دادن علاقه، همراه با چهار مورد از نشانگان دیگر شامل تغییر در وزن یا
اشتها، خواب نامنظم، بی قراری فیزیکی یا گوشه گیری، فقدان انرژی، احساس بی
ارزشی یا احساس گناه شدید، مشکل در تمرکز یا تصمیم گیری و برنامه ریزی یا
تلاش برای خودکشی است(انجمن روانپزشکی آمریکا[11]، 2000). تعریف افسردگی   کلمه ی افسردگی اولین بار توسط آدولف مپر[12]
بیان شد(مستفیضی،1387، ص9). اما ارائه ی تعریف افسردگی و پیشنهاد طرحی که
بتواند مورد پذیرش همه ی متخصصان و پژوهشگران قرار گیرد، مشکل به نظر می
رسد. در معنای محدود پزشکی، افسردگی به منزله ی یک بیماری خلقی یا اختلال
کنش خلق و خوی است. در سطح معمول بالینی، افسردگی نشانگانی است که تحت سلطه
ی خلق افسرده است و بر اساس بیان لفظی یا غیر لفظی عواطف غمگین، اضطرابی و
یا حالت های برانگیختگی نشان داده می شود. همچنین، افسردگی، حالت روانی
ناخوش است که با دلزدگی، یأس و خستگی پذیری مشخص می شود و در بیشتر مواقع
با اضطرابی کم و بیش شدید همراه است(دادستان، 1365، به نقل از اکبری، 1387،
ص209). در یک جمع بندی کلی، مفهوم افسردگی به سه گونه ی متفاوت به کار
رفته است:- به منظور مشخص کردن احساس های بهنجار غمگینی، یأس، ناامیدی وجزء آن و بروز آنها به عنوان نشانه ی یک اختلال.- به منظور توصیف اختصاری یک نشانگان که شامل نشانه های عاطفی، شناختی ، حرکتی ، فیزیولوژیکی و غدد مترشحه است.-
برای مشخص کردن اختلال های افسرده وار در چهارچوب اختلال های روانی که
دارای پاره ای از علل و گونه ای از تحول هستند و به پاره ای از درمانگری
پاسخ می دهند   
هرچند تعاریف مختلف افسردگی به نشانه های بسیار متنوعی اشاره دارند. اما
می توان این نکته را پذیرفت که افسردگی در عین حال با نشانه های روانی و
جسمانی همراه است(دادستان،1380). برای مثال، فلک[13](1990)
افسردگی، حالتی است که بر کیفیت خلق شخص تأثیر عمیق دارد و نحوه­ی ادراک
او را از خویش و محیطش دگرگون می سازد(به نقل از پورافکاری، 1371). سیلیگمن[14](1999) نیز که افسردگی را به عنوان سرماخوردگی روانی می شناسد، نماد بارز آن را، کاهش عزت نفس فردی معرفی می کند. از
نظر گیلبرت(1999)، افسردگی صرفاً به معنای احساس دلتنگی و غمگینی نیست.
بلکه، بسیار فراتر از آن است. در حقیقت افسردگی نه تنها بر چگونگی احساس ما
بلکه بر نحوه ی تفکرما درباره چیزها، سطوح ،انرژی، تمرکزحواس، خواب و حتی
علایق جنسی ما تآثیر می گذارد(به نقل از جمالفر، 1389، ص44)  بک[15]
(1967) افسردگی را چنین تعریف کرد: افسردگی اصطلاحی است که به مجموعه
رفتارهائی اطلاق می‌شود که عناصر مشخص آن کندی در حرکت و کلام است. گریستن،
غمگینی، فقدان پاسخ‌های فعال، فقدان علاقه، کم ارزشی، بی‌خوابی و
بی‌اشتهائی از دیگر علائم آن است(هاشمی زاده، 1366، ص40). به عقیده­ی بک
(1976) افسردگی بالینی را می توان نوعی اختلال مرضی تعریف کرد که شامل
تغییراتی در پنج حوزه ی رفتاری عمده می شود. علائم مرضی این تغییرات ممکن
است همه یا هریک از تظاهرات زیر را در برگیرد:1- عواطف منفی: معمولاً شامل غم، ناشادی، احساس گناه با فراوانی کمتر، حساسیت ، بی حوصلگی و عواطف و احساسات منفی دیگر.2- شناخت های منفی: معمولاً شامل برداشت از خود یا خویشتن پنداری منفی، بدبینی و نظری نومیدانه در مورد محیط اطراف.3- انگیزش منفی: مشتمل بر فقدان یا از دست دادن علاقه به فعالیت هایی که فرد معمولاً آنها را ترجیح می داده و نیز افکار خودکشی.4- تغییرات رفتاری: که معمولاً شامل کاهش در نرخ انجام کارها و فعالیت های رفتاری عادی فرد است.5- تغییرات نباتی: که معمولاً شامل بی خوابی، کاهش اشتها و از دست دادن علاقه به فعالیت های جنسی می باشد(مهریار، 1386). انواع افسردگی     
برای اختلال افسردگی، تقسیم بندی های متعددی وجود دارد. برای نمونه،
افسردگی بر حسب شدت آن به سه دسته ی خفیف، متوسط و شدید طبقه بندی شده است:1- فسردگی خفیف:
نوعی افسردگی که در آن شخص به عت کندی فعالیت های روانی و احساسی قادر به
ادامه ی وظایف خود نیست. چنین افرادی تا حدی غمگین و بی قرارند و خواب و
خوراک آنها نامرتب می شود. در این حالت خلق پایین در شخص رخ می دهد و بعد
ار مدتی نیز از بین می­رود .معمولاً بعد از یک واقعه استرس زا رخ می دهد و
شخص مدتی افسرده می شود و مدتی سر خوش می باشد. شخص احساس اضطراب و نگرانی
دارد و احساس می­کند قادر به کنترل خود نیست. احساس
افسردگى معمولاً به عنوان «اندوه» و «سوگ یا داغدیدگی» شناخته می‌شوند.
یعنى در موقعیت هایى که انتظار می‌رود شادی‌بخش باشد به احساس اندوه ختم
می‌شود. مثلاً پس از نقل‌مکان به یک منزل جدید، منازعه اى که در مصاحبت با
دوست و یا همسر به‌وجود می‌آید و غیره احساس اندوهی است که به‌سرعت با از
بین رفتن موقعیت، برطرف می‌گردد.2- افسردگی متوسط: در
افسردگی متوسط، شخصی که خلق پایین دارد، این خصلت در او طول می کشد و
همزمان علایم جسمی نیز خواهد داشت. افراد مجرد با درآمد پایین و یا با
سوءمصرف مواد، عمدتاً به این نوع افسردگی مبتلا هستند. افرادی که دارای افسردگی متوسط هستند معمولاآ احساسات مختلف از جمله غم
و اندوه، اضطراب، احساس پوچی، احــساس نا امیدی و بدبینی، احساس گناه،
احسـاس بی ارزشی و در ماندگی و احساس تیره بختی را تجربه می کنند.3- افسردگی شدید:
یک نوع افسردگی اختلال در خلق می باشد که معمولا 2 هفته به طول می انجامد.
احساس دلتنگی و حزن مفرط و از دست دادن میل و لذت از فعالیت های دلپذیرو
احساس گناه و بی ارزشی از نشانه های آن می باشد.  همچنین، در افسردگی شدید،
فعالیت های جسمانی فرد بیمار به حداقل خود می رسد و دچار کم غذایی و کم
خوابی شده و در صحبت کردن نیز مشکل پیدا می کند(حیدری، 1381). این نوع
افسردگی خطرناک بوده و می تواند به خود کشی منجر گردد. خلق افسرده و عدم
لذت از علایم اصلی این نوع افسردگی است. این بیماران گاهی قادر به گریه
کردن نمی باشند. در واقع زمانی که بیمار شروع به گریه کردن و حرف زدن می
کند زمانی است که افسردگی رو به بهبودی است(مستفیضی،1387، ص35).   
از نظر تاریخی، سه نوع طبقه بندی روان نژندی و روان پریشی، واکنشی و
سرشتی، و اولیه و ثاونویه، برای اختلال افسردگی به عمل آمده است(اکبری،
1387، ص217).افسردگی‌ها اولیه:
این نوع به افسردگی‌های اطلاق می‌شود که علایم افسردگی هسته اصلی بیماری
مریض است و بیماری روانی یا جسمانی دیگری همراه با علایم اصلی افسردگی در
کار نمی‌باشد. به عبارت دیگر این نوع افسردگی‌ها یا به طور خودکار بدون علت
مشخص ظاهر می‌شوند و یا به علتی منسوب می‌شوند که شدت و دوام آنها مناسب
علل به وجد آورنده‌ی آن‌ها نیست(شاملو 1368). افسردگی اولیه به گروه‌های
کوچکتر زیر تقسیم می‌شوند:- دو قطبی:
افسردگی دو قطبی یعنی حملات افسردگی به دنبال یا در فواصل حملات مانیا
(جنون، جد و شعف) پیدا می‌شود. این بیماری همچنین به نام بیماری عاطفی
دوره‌ای معروف است.- تک قطبی: افسردگی یک قطبی با حملات افسردگی مشخص می‌شود. این نوع افسردگی گروه زیادی را شامل می‌شود.-افسردگی ثانویه:
به دسته‌ای افراد افسرده گفته می‌شود که علایم افسردگی هسته‌ اصلی بیماری
مریض نبوده، بلکه همیشه با یک بیماری روانی دیگر و یا بیماری جسمی همراه
است. به عبارت دیگر علایم افسردگی ثانویه وابسته به یک بیماری اصلی دیگر
است. موضوع مهم در افسردگی ثانویه این است که با درمان بیماری اصلی معمولاً
افسردگی فروکش می‌کند.افسردگی ثانویه را به گروه‌های زیر تقسیم می‌کنند:1. بیماری اصلی یک بیماری روانی غیر از افسردگی است مثل افسردگی ثانویه در شیزوفرنیا.2. افسردگی ثانوی در هنگام بروز بیماری خطرناک و کشنده مثل افسردگی در بعضی از سرطان‌ها.3. افسردگی ثانوی مربوط به بعضی بیماری‌های طبی خاص مانند تورم کبد، بعضی عفونت‌های ویروسی، سرطان لوزالمعده و سرطان‌های مغز.4.
افسردگی ثانویه بر اثر مصرف بعضی از داروه‌ها از قبیل رزرپین، آلفامتیل،
رایتروزین، ترکیبات هورمونی که در قرص‌های ضد حاملگی وجود دارد. همچنین
اختلالات ناشی از آب و الکترولیت‌ها و اختلالات بیماری عصبی از قبیل
پارکینسون، بیماری پیک و آلزایمر را می‌توان نام برد(اکبری، 1389، ص218).  
به رغم تقسیم بندی های فوق، اغلب این نکته مطرح بوده است که آیا یک نوع
خاص از افسردگی با زیر شاخه­های گوناگون دیگر وجود دارد یا اینکه انواع و
اقسام گوناگونی از افسردگی وجود دارد. در آغاز دهه ی اولیه قرن بیستم، طبقه
بندی های مختلف افسردگی، زمینه ای بود که توجه بسیاری از روانشناسان را به
خود جلب کرد و زمینه ای برای تحقیقات در این حوزه گردید. در نتیجه ی این
تحقیقات، یک نوع از تقسیم بندی بوجود آمد که اکثر روانشناسان برآن اتفاق
نظر دارند:- افسردگی های درون زاد[16] و افسردگی های برون زاد[17]:
در مورد افسردگی های درون زاد و واکنشی می توان گفت که در افسردگی های
درون زاد، بدون ارتباط با عوامل محیطی خود را ظاهر کرده، در حالیکه افسردگی
های واکنشی احتمالاً در مقابل یک عامل خارجی یا بیرونی که لزوماً تنش زا و
استرس زا می باشد، خود را نشان می دهند(آزاد، 1384)- اختلال افسرده خویی[18]:
معمول ترین خصیصه ی این اختلال عبارتست از وجود خلق افسرده در بیشتر اوقات
روز و در بیشتر روزها است. افسرده خویی با احساس بی کفایتی ، احساس گناه ،
تحریک پذیری، خشم ، انزوا از جامعه، از دست دادن علایق و بی فعالیتی و
فقدان بهره وری همراه است.- اختلال خلق ادواری[19]
: این اختلال شکل خفیفی از اختلال دو قطبی است. مشخصه اش وجود دوره های
هیپومانیا و دوره های خفیف افسردگی است، که عبارت از اختلالی مزمن و نوسان
دار با دوره­­های هیپومانیا و افسردگی است. این اختلال معمولاٌ در اوایل
بزرگسالی شروع می شود و یک سیر مزمن را درپیش می­گیرد. نوسان های خلق
معمولاً از جانب فرد به عنوان پدیده هایی نامربوط با حوادث زندگی پنداشته
می شوند. به همین دلیل بدون یک دوره ی مشاهده ی طولانی با یک شرح حال کامل
در مورد رفتار گذشته ی فرد، تشخیص این اختلال دشوار است(میرز و همکاران،
1984، به نقل از عالی، 1378).فرمت ورد قابل ویرایشتعداد صفحات: 99فصل دوم مبانی نظری و پیشنه تحقیق جهت نوشتن فصل دوم پایان نامه ارشد و دکتریهمراه با رفرنس نویسی و پاورقی داخل متنپیشینه تحقیق کامل: خارجی و داخلیمنابع فارسی کاملمنابع انگلیسی کامل

دانلود فایل

دانلود فایل مبانی نظری افسردگی و خودکارآمدی

دانلود مبانی نظری ارتباط افسردگی و خودکارآمدی,مبانی نظری ارتباط افسردگی و خودکارآمدی,دانلود مبانی نظری, ارتباط افسردگی و خودکارآمدی,افسردگی,خودکارآمدی