مبانی نظری سلامت روان و استرس شغلی

مبانی نظری سلامت روان و استرس شغلی

مبانی-نظری-سلامت-روان-و-استرس-شغلیسلامت روانمفهوم
سلامت روان شامل احساس دروني خوب بودن و اطمينان از كارآمدي خود، اتكاء به
خود، ظرفيت رقابت، وابستگي بين نسلي و خودشكوفايي توانایي­هاي بالقوه فكري
و هيجاني و غيره مي­باشد. البته با در نظرگرفتن تفاوت­هاي بين فرهنگ­ها،
ارائه تعريف جامع از سلامت روان غيرممكن مي­نمايد. با وجود اين، بر سر اين
امر اتفاق نظر وجود دارد كه سلامت روان چيزي فراتر از نبود اختلالات رواني
است و آنچه مسلم است اين است كه حفظ سلامت روان نيز مانند سلامت جسم حائز
اهميت است (شاکری­نیا، 1391). بر اساس اساسنامه سازمان جهانی بهداشت، سلامت
که عبارت است از رفاه کامل و نه فقدان بیماری تنها به سلامت جسمی محدود
نمی­شود، بلکه با جنبه­های روانی و اجتماعی زندگی بشری نیز در پیوند است
(جزایری، 1381). کرسینی[1]
(1999؛ به نقل از بهادری­خسروشاهی و هاشمی نصرت­آباد، 1390) سلامت روانی
را حالت ذهنی همراه با سلامت هیجانی نسبتاً رها شده از نشانه­های اضطراب و
ناتوانی در برقراری روابط سازنده، مقابله با خواسته­ها و محرک­های
تنیدگی­زای زندگی تعریف کرده است. کمتر
خانواده­ای را می توان یافت که با اختلالات روانی روبرو نشده و یا در یک
دوره دشوار به کمک و مراقبت نیازمند نشده باشند. با وجود این خود را ناآگاه
نشان می­دهیم و این حقایق را نادیده می­گیریم و یا انکار می­کنیم. شاید به
این دلیل باشد که ما از بهداشت روان اطلاعات کافی نداریم که در مورد آن
صحبت کنیم. به بیان دیگر نمی­دانیم چه تعداد از افراد نیازمند به دریافت
خدمات از این کمک­ها بی بهره­اند (بروتلند، 1381). بهداشت روان با جنبه­های
رفتاری و عاطفی زندگی روزمره و همچنین روابط میان افراد که می­تواند بر
روی کیفیت زندگی تاثیر مثبت یا منفی داشته باشد، هم پیوند است. افزون بر
این بهداشت روان با گسترش خانواده­های مستحکم­تر که از پیوندهای نزدیک تر
برخوردارند و می­توانند فرزندانی شاد تربیت کنند، رابطه مستقیم دارد. هدف
بهداشت روان توسعه جوامعی است که ملاک احترام در آن ها توانایی های فردی و
میزان کمک و حمایت از یکدیگر است (جزایری، 1381). بيماري افسردگي چهارمين مشكل فراگير بهداشتي اعلام شده از طرف سازمان بهداشت جهاني است و شدت ناتوان كنندگي آن قابل مقايسه با 8 بيماري عمده­ي طبي مزمن مي­باشد، پيامد وجود اين بيماري در مبتلايان به بيماري قلبي، وخيم شدن حالت جسمي و روحي آن­ها است (سبزمكان، هزاوهئي، حسن زاده و ربيعي، 1388).3-2 تعریف سلامت روانسازمان
بهداشت جهاني سلامت را به صورت بهزيستي كامل فيزيك، رواني و اجتماعي تعريف
مي­كنند نه صرف فقدان بيماران و ناراحتي سلامت در ديدگاهي كلي­نگر از
جنبه­هاي رواني، اجتماعي و فيزيكي مورد توجه قرارگرفته و رابطه آن با محيط
نيز مدنظر قرار مي­گيرد (كارسون، 2007). سازمان بهداشت جهانی در تعریف
دیگری، بهداشت روانی را بر اساس جنبه­های زیستی و اجتماعی تعریف می­کند. به
نظر سازمان بهداشت روانی برای فرد استعداد ایجاد روابط موزون با دیگران و
استعداد شرکت در تغییرات محیط اجتماعی و طبیعی با استعداد کمک به تغییرات
به شیوه سازنده قائل است. هچنین بهداشت روانی ایجاب می­کند که بین تمایلات
غریزی فرد هماهنگی وجود داشته باشد. در این تعریف هیچ اشاره­ای به بیماری
نشده است (ابراهیم ، 2005). سلامت روانشناختي نيز تعريفي است كه دانشمندان
روان شناسي و علوم اجتماعي و رفتاري در مورد كارآمدي و عملكرد روانشناختي
متناسب انسان ارائه كرده­اند (بهادرخان، 1388).مفهوم
سلامت روانی در واقع جنبه­ای از مفهوم کلی سلامتی است. اگر چه کلمه سلامتی
برای ما شناخته شده و دارای مفهوم مشخصی است با این وجود تعریف آن آسان
نبوده و برای مردم مختلف دارای معانی متفاوتی است. معنای لغوی سلامتی، کامل
بودن، بی عیب و نقص بودن و مقدس بودن است (قاسمی، 1388). از قرن هفتم تا
شانزدهم سلامت روان شناختي به صورت پرهيزگاري[2] تعريف مي­شد و روان­نژندي نيز نوعي انفعال­پذيري شيطاني[3]
محسوب مي­شد. پس از قرن شانزدهم سلامت روانشناختي مجدداً‌ به صورت طبيعت
گرايانه تعريف شد و همزمان با رنسانس روانپزشكي در اواخرقرن نوزدهم و
پديدارشدن روان نژندي سلامت روانشناختي نوعاً‌ به صورت فقدان بيماري رواني
تعريف گرديد (گنجی، 1392).معمولاً سلامت روانشناختي را به سه شكل مي­توان تعريف كرد: نخست به معناي خودآگاهي[4]
يا فقدان خودفريبي حل تعارضات و كشمكش­هاي دروني و پذيرش و پيروي ازسرنوشت
و تقدير بشريت. اين تعريف توسط زنگيموند فرويد، ويليام مك دوگال، جورج كلي
و بسياري از هستي­گرايان و نظريه پردازان نقش مانند تين برگن و لورنز
پذيرفته شده است (تئودور، 1380). تعريف دوم شامل خودشكوفايي[5] و تحقق خود[6]
مي­شود. يعني بالفعل ساختن توانايي­هاي روانشناختي ذاتي و دروني فرد كه
چنين امري پس از تحقق پيشرفت آرامش و صفاي دروني با استفاده از نوعي
دگرگوني رواني ميسر مي­شود. كارل يونگ گوردون آلپورت، انسان­گرايان مانند
مازلو و راجرز اين ديدگاه را پذيرفته­اند. سومين تعريف سلامت روان شناختي
حدودي است كه فرد توانسته با «شبكه روابط اجتماعي پايدار يكپارچه شود».
اريك اريكسون، آدلر، و بسياری از جامعه شناسان اين تعريف را پذيرفته­اند
(خداپناهي، 1393). بهداشت رواني علاوه براينكه هدف هر جامعه­اي به شمار
مي­آيد. معياري براي سلامت فرد نيز محسوب مي­گردد. اين اصطلاح داراي معاني
متعددي است كه از جامعه­اي به جامعه ديگر، فرهنگي به فرهنگ ديگرمتفاوت است
به همين دليل در روان شناسي، الگوها و ديدگاه­هاي متفاوتي نسبت به سلامت
روان وجود دارد (اندل[7]، 2009). در ذيل به اين ديدگاه­ها اشاره مي­گردد.1- معيارهاي سلامت روان يا اشخاص سالم:بهداشت
رواني علاوه براينكه هدف هر جامعه­اي به شمار مي­آيد. معياري براي سلامت
فرد نيز محسوب مي­گردد. اين اصطلاح داراي معاني متعددي است كه از جامعه­اي
به جامعه ديگر، فرهنگي به فرهنگ ديگرمتفاوت است به همين دليل در روان
شناسي، الگوها و ديدگاه­هاي متفاوتي نسبت به سلامت روان وجود دارد (اندل،
2009). در ذيل به اين ديدگاه­ها اشاره مي­گردد.از نظر دايان[8]سلامت
روان، توانايي ما را در درك واقعيت (همان­گونه كه روي مي­دهد) در پاسخ
دادن به چالش­هاي آن و در پيش گرفتن تدابيرخردمندانه براي زندگي افزايش
مي­دهد. ويژگي­هاي اشخاص سالم از نظر دايان به شرح زيراست:- توانايي انجام وظيفه و مسئوليت شخصي.- قابليت برقرار كردن روابط انساني با ديگران.- داشتن برداشت­هاي واقع بينانه از انگيزه­هاي ديگران.- برخورداري از فرايند تفكر و انديشه خردمندانه و منطقي (هندرسون، 2007).اريكسون[9]، نظريه پرداز رواني- اجتماعي، مشخصات انسان سالم را اين گونه بيان مي­نمايد.- داراي اعتماد به خود و ديگران مي باشد.- توانايي كنترل خود و احساسات خود را دارند.- داراي توانايي پذيرش مسئوليت و همچنين شايستگي و مهارت در امور زندگي هستند.- هويت واحد و روشن و توانايي برقراري روابط صميمانه با ديگران هستند.- توانايي راهنماي ديگران به خلاق بودن و پذيرش خويشتن به عنوان شخصي واحد آن چنان كه هست را دارند (كارسون، 2007).انسان­هاي سالم از نظر الكساندر[10] (1965) داراي معيارهاي سلامت رواني ذيل هستند:1-   داراي
فعاليت ذهني مثبت هستند. از بررسي­هاي به عمل آمده چنين نتيجه­گيري شده كه
افراد نوروتيك و اشخاص ناسالم فاقد اين خصوصيت هستند و فعاليت مفيد ذهني
مي­تواند براي ارزيابي سلامت رواني مورد استفاده قرار مي­گيرد.2-   داراي
كنترل و وحدت فكر و عمل هستند. كنترل موثر يكي از مطمئن­ترين نشانه­هاي
اشخاص سالم است. ويژگي وحدت فكري و عمل كه معمولاً‌ از آن به عنوان وحدت
شخصيت ياد مي­شود معمولاً در بيماران رواني به چشم نمي­خورد.3-   احساسات
و عواطف سالم و مثبت دارند. احساساتي مانند عدم امنيت، ناشايستگي، خشم،
حسادت، حقارت و گناه، نشانه­هاي بي نظمي عاطفي است و مي­تواند منجر به
بيماري رواني گردد. بر خلاف اين احساسات، پذيرش، عشق، تعلق، امنيت و
شايستگي فردي، نشانه­هاي ثبات عاطفي و بهداشتي رواني محسوب مي­شود و سلامت
عاطفي بخش اصلي بهداشت رواني است.4-   انسان­هاي
سالم از آسايش و آرامش خاطر زيادي بهره­مندند. غالباً در بحث از سلامت
روان اين معيار مورد اشاره قرار مي­گيرد و ساير معيارهاي سازگاري و سلامت
رواني به آرامش فكر مربوط مي­شود.5-   نگرش­هاي
سالم نسبت به رويدادهاي زندگي يكي ديگر از ويژگي­هاي انسان­هاي سالم است،
بهداشت رواني در حال دشمني يا تعصب يا پيش داوري و نااميدي غيرممكن است.6-   تصورخويشتن
به عنوان فردي سالم، داشتن هويت فردي و رابطه كافي با واقعيت از ديگر
مشخصات اشخاص سالم از نظر رواني است (خداپناهي، 1393).4-2 ویژگی­های افراد سالمبرای
داشتن بهداشت روانی خوب، شرایطی وجود دارد. روبرو شدن با واقعیت، سازگار
شدن با تغییرات، گنجایش داشتن برای اضطراب­ها، کم توقع بودن، احترام قائل
شدن به دیگران، دشمنی نکردن با دیگران و کمک کردن به مردم (بهادرخان،
1388). بنا بر تحقیقات انجمن ملی بهداشت روانی:فرمت ورد قابل ویرایشتعداد صفحات: 42فصل دوم مبانی نظری و پیشنه تحقیق جهت نوشتن فصل دوم پایان نامه ارشد و دکتریهمراه با رفرنس نویسی و پاورقی داخل متنمنابع فارسی کاملمنابع انگلیسی کامل

دانلود فایل

دانلود فایل مبانی نظری سلامت روان و استرس شغلی

دانلود مبانی نظری سلامت روان و استرس شغلی,مبانی نظری سلامت روان و استرس شغلی,دانلود مبانی نظری ,سلامت روان, استرس شغلی