مبانی نظری هوش هیجانی و خلاقیت
تعاریف و مفاهیم هوش هیجانیهمزمان
با توسعه ی مفهوم هوش هیجانی و گستره ی سازمان و مدیریت و مطرح شدن آن به
عنوان یک توانمندی دارای اهمیت انسانی، تعاریف متفاوتی از آن نیز ارائه شده
است، صاحب نظران، هوش هیجانی را با توجه به ویژگیها و کارکردهای آن به
صورت زیر تعریف کرده اند:· هوش هیجانی اشاره به رفتارهای مربوط به احساسات و توانائیهای خود ادراک دارد (Cleveland, 2014).· شامل توانایی شناسایی و درک احساسات، با استفاده از احساسات برای تسهیل شناخت، عواطف، درک و مدیریت احساسات می باشد (Schneider et al,2011).· از نظر بارون[1]،
هوش هیجانی آرایشی از استعدادهای غیر شناختی، قابلیت ها و مهارتهائی است
که توانائی فرد در سازگاری با شرایط و فشارهای محیطی را افزایش میدهد
(طبری و قربانی، 1390).· هوش هیجانی فرد را از نظر هیجانی ارزیابی می کنند، به این معنی که فرد به چه میزانی از هیجانها و احساسات خود آگاهی دارد و چگونه آن ها را کنترل و اداره می کند (ناظم و لاجوردی،1390).· از
نظر سالووی و مایر ، هوش هیجانی عمدتاً به عنوان توانایی فرد در بازنگری
احساسات و هیجان های خود و دیگران ، تمایز قائل شدن میان هیجان ها و
استفاده از اطلاعات هیجان ها در حل مسأله و نظم بخشی رفتار تعریف می شود (Mayer & Salovey,1997).· از
دیدگاه گلمن هوش هیجانی شامل ظرفیت فرد برای قبول واقعیات، انعطاف پذیری،
توانایی حل مشکلات، توانایی مقابله با استرس و تکانه ها تعریف میشود.
بنابراین گلمن هوش هیجانی را توانایی حفظانگیزه، پایداری در مقابل
ناملایمات، کنترل در مقابل تکانش ها، به تعویق انداختن کامیابی، همدلی با
دیگران و امیدوار بودن میداند (آقایار،1391). در تعریف دیگری گلمن اشاره
می کند هوش هیجانی مهارتی است که دارندهی آن می تواند از طریق خودآگاهی،
روحیات خود را کنترل کند، از طریق خود مدیریتی آن را بهبود بخشد، از طریق
همدلی تاثیر آنها را درک کند و از طریق مدیریت روابط به شیوهای رفتار کند
که روحیه خود و دیگران را بالا ببرد (دوستار،1389).· بار آن در تعریف خود ازهوش هیجانی آن را مجموعهای از مهارتها، استعدادها و تواناییهای غیرشناختی میداند که توانایی موفقیت فرد را در مقابله با فشارها و اقتضاهای محیطی افزایش میدهد (طبری و قربانی، 1390).· از دیدگاه بارون1
(1996)، هوش هیجانی یک نمونه از شایستگیهای هیجانی و اجتماعی است که
تعیین می کند ما نسبت به دیگران و در کنار آمدن با فشارهای و تقاضاهای
روزانه به چه خوبی میتوانیم خودمان را درک و بیان نمائیم.· گاردنر
در تعرف خود از هوش هیجانی، معتقد است که هوش هیجانی توانایی فرد در
شناسایی و ابراز هیجانها در خود و دیگران است (آقایار و شریف
درآمدی،1391).· تاکر[2] (2000) هوش هیجانی را توانایی درک عواطف خود و دیگران و تمایز بین آنها را برای جهت دهی فکر و عمل تعریف کرد ( دهکردی،1393).· ویسینگر[3]
هوش هیجانی را هوش به کارگیری عاطفه و احساس در جهت هدایت رفتار، افکار،
ارتباط مؤثر با همکاران، سرپرستان، مشتریان و استفاده از زمان در چگونگی
انجام کار برای ارتقای نتایج میداند (Wong & Law. 2012).· بارون
هوش هیجانی را توانایی های یک شخص در مواجهه با چالش های محیطی می داند که
موفقیت های فرد را در زندگی پیش بینی می کند (وثوقی
کیا،1393). به
طور کلی می توان گفت که هوش عاطفی ، ظرفیت یا توانایی سازماندهی احساسات و
عواطف خود و دیگران برای برانگیختن و کنترل مؤثر احساسات خود و استفاده از
آن ها در روابط با دیگران است. 2-2-3) تاریخچه هوش هیجانیمفهوم هوش هیجانی را اولین بار پاپن[4]
( 1984 ) در رساله ی خود که به چاپ نرسیده است بکار برد و چند سال بعد
سالووی و مایر آن را در مجامع علمی مفهوم سازی نمودند. این نوع از مفهوم
هوش در سال های اخیر در هر دو زمینه ی علمی و کاربردی، توجهات زیادی را به
خود اختصاص داده است. چرنیس[5]
اعتقاد دارد هر چند اصطلاح هوش هیجانی به طور مستقیم مورد استفاده قرار
نگرفته است، اما تاریخچه ی طولانی از تلاش در جهت کمک به بهبود هوش هیجانی و
قابلیتهای اجتماعی و هیجانی کارکنان وجود دارد (Bar-On. 2000). با
این وجود می توان گفت که از لحاظ تاریخی هوش هیجانی مفهوم جدیدی است که در
سال های اخیر مطرح شده و در مقابل هوش شناختیبه کار میرود. این نوع هوش
در واقع یک هوش غیر شناختی است که ریشه در مفهوم هوش اجتماعی دارد و برای
اولین بار توسط ثراندایک[6]
(1920) مطرح شد. به عقیده ی ثراندایک، هوش هیجانی توانایی مهم و مدیریت
انسان ها برای عمل به شیوه ای خردمندانه در روابط انسانی است. او رفتار
هوشمندانه را شامل هوش عینی (مهارت ساختن و به کار بردن ابزار و وسایل)،
هوش انتزاعی (توانایی کاربرد کلمات، اعداد و اصول علمی) و هوش اجتماعی (
شناخت افراد و توانایی عمل خلاقانه در روابط انسانی) میدانست.نظریه پرداز دیگری که به جنبههای متفاوت هوش توجه نشان داد وکسلر[7] بود. او در سال 1940 ایدهی عناصر غیرفکری و فکری را
مطرح کرد، به اعتقاد وی، عناصر غیرفکری همان عناصر عاطفی، شخصی و اجتماعی
هستند. علاوه بر این او در سال 1943 چنین اظهار نظر کرد که توانایی های
غیرفکری برای پیش بینی احتمال موفقیت فرد در زندگی لازم هستند (الوانی و ده بیگی،1386)، علاوه بر این موارد، وکسلر در کارهای خود به تلاشهای دال[8] مبنی بر سنجش جهات غیرشناختی هوش نیز اشاره کرد. لیپر[9] ( 1948 ) نیز بر این باور بود که تفکر هیجانی بخشی از تفکر منطقی است و به این نوع تفکر یا به معنای کلی تر هوش، کمک میکند. پیاژه[10] (1952) نیز بر در هم تنیدگی شناخت و عواطف تأکید داشت ( جمالی،1391).در
هر حال سال 1920 تا 1990 تحقیقها در زمینه ی هوش اجتماعی، دست خوش تحول
بوده است و دیدگاه های مختلفی به وجود آمده آن که هوش اجتماعی را به عنوان
توانایی ارتباط با دیگران، دانش میان فردی، توانایی قضاوت درست درباره ی
احساسات، خلق ها و انگیزه های دیگران، عملکرد اجتماعی مؤثر و مهارت
رمزگشایی نمادهای غیرکلامی تعریف کرده اند. در اوایل سال 1980، محققان به
مفهوم سازی نظامند ایده ی هوش عاطفی دست زدند. مشهورترین آن ها مفهوم هوش
های درون و بین فردی گاردنر (1983) و مطالعات استینز[11] (1984) در زمینه ی سواد عاطفی بود که سنگ بنای واژه ای شد که سالووی و مایر در سالهای 1989 و 1990 آن را هوش هیجانی نامیدند ( هادی زاده و فرجیان،1392).در این راستا پس از ثرندایک[12] نیز گاردنر (1983) هوش اجتماعی را متشکل از هوش درون فردی و بین فردی میدانست. گاردنر و استرانبرگ[13] از
جمله ی کسانی بودند که اعتقاد داشتند هوش نه تنها تواناییهای شناختی را
شامل میشود، بلکه چگونگی تجربه و بیان هیجانات را نیز در بر می گیرد (دهکردی،1393).
از نظر گاردنر، هوش درون فردی شامل توانایی هوشی فرد برای مواجهه با
خویشتن و ابراز مجموعه ای پیچیده و کاملاً متمایز از احساسات است و هوش بین
فردی شامل توانایی هوشی فرد برای مواجهه با دیگران، احساس کردن و تمایز
قایل شدن بین اخلاق، انگیزه و نیت آن ها میباشد، اما پس از گاردنر، سالووی
و مایر (1990) از جمله اولین افرادی بودند که هوش هیجانی را بهعنوان زیر
مجموعهای از هوش اجتماعی تعریف کردند که شامل توانایی کنترل احساسات و
هیجانات خویش و دیگران، تشخیص احساسات و هیجانها در خود و دیگران و
استفاده از این اطلاعات برای هدایت تفکر و اقدامات خود فرد می شد. در سال
1990 همچنین بار-آن ، مفهوم بهرهی هیجانی را
مطرح کرد تا بر اساس آن بتواند روش خود را برای ارزیابی هوش کلی توضیح
دهد. او معتقد بود توانایی ما در کنار آمدن موفقیت آمیز با دیگران، توأم با
احساسات درونی را منعکس میسازد (دهکردی،1393).گلمن
صاحب نظر علوم رفتاری و نویسندهی کتاب کارکردن بوسیلهی هوش هیجانی،
اولین کسی بود که این مفهوم را وارد عرصه سازمان نمود( تراویس
برادبری،1387). او اظهار نظر نمود که در بهترین شرایط تنها بیست درصد از
موفقیتها در گرو مهارتهایی است که هوش هیجانی را تشکیل میدهند. در واقع
هوش هیجانی عدم موفقیت افراد با ضریب هوشی بالا و همچنین موفقیت غیر
منتظرهی افراد دارای هوش متوسط را تعیین میکند. گلمن هوش هیجانی را شامل
خودآگاهی، مدیریت و مهار هیجانها، برانگیختن خویشتن، همدلی و دستکاری و
ادارهی روابط میدانست. در سال 1996 گلمن با انتشار کتاب مشهور خود، نقش
قابل توجهی در عمومیت بخشیدن به این مفهوم ایفا کرد و در سال 1998، هوش
عاطفی را چنین توصیف کرد: هوش عاطفی نوعی دیگر از هوش، مشتمل بر شناخت
احساسات خویشتن و استفاده از آن برای اتخاذ تصمیم های مناسب در زندگی است.
به عبارت دیگر، هوش عاطفی بیانگر توانایی ادارهی مطلوب خلق و خو و وضع
روانی و کنترل تنش هاست و در واقع عاملی است که به هنگام ناکامی در دستیابی
به هدف، در شخص ایجاد انگیزه و امید می کند (هادی زاده مقدم و فرجیان،1392).در
نهایت، یکی از افراد تأثیرگذار در حوزهی هوش هیجانی بار-آن است. او اولین
بار در سال 1985 در رسالهی دکتری خود عبارت ضریب عاطفی را به کار برد و
در سال 1997 تست سنجش این ضریب هیجانی را منتشر کرد (الوانی و ده ییگی،1386). بار-آن (1997) نیز همانند گلمن، هوش هیجانی را شامل مؤلفههایی همچون خودآگاهی هیجانی، خودابرازی، حرمت نفس خودشکوفایی، استقلال، همدلی، مسئولیت پذیری اجتماعی، روابط بین فردی، واقع گرایی، انعطاف پذیری، حل مساله، تحمل فشار روانی، کنترل تکانش، خوش بینی و شادمانی می دانست (سادات خشوعی،1391).هم
اکنون و در مرحلهای که از سال 1998 آغاز شده، اصطلاحات و پالایش های
زیادی در ابعاد نظری پژوهشی در حوزهی هوش هیجانی به عمل آمده و مقیاس های
جدیدی برای اندازهگیری هوش هیجانی تهیه شده است و تحقیق های بنیادیتری در
این حوزه انجام گرفته است و در واقع پیچیدگی حوزهی هوش هیجانی به این
دلیل است که این حوزه در برگیرندهی جنبه های علمی و نیز جنبه های عامه
پسند آن می باشد. نکتهی قابل ذکر دیگر این است که تاریخچه هوش هیجانی هنوز
هم در حال نوشتن است (شهبازی،1390). ابعاد هوش هیجانیفرمت ورد قابل ویرایشتعداد صفحات: 93فصل دوم مبانی نظری و پیشنه تحقیق جهت نوشتن فصل دوم پایان نامه ارشد و دکتریهمراه با رفرنس نویسی و پاورقی داخل متنپیشینه تحقیق کامل: خارجی و داخلیمنابع فارسی کاملمنابع انگلیسی کامل
دانلود فایل مبانی نظری هوش هیجانی و خلاقیت
دانلود مبانی نظری ارتباط هوش هیجانی و خلاقیت,مبانی نظری ارتباط هوش هیجانی و خلاقیت,دانلود مبانی نظری, ارتباط هوش هیجانی و خلاقیت,هوش هیجانی,خلاقیت